بعضی آدمها حاضرند برای پول هر کاری بکنند ولی بعضیشان نه. تو حاضری برای پول چه کارهایی بکنی؟ کارهایی کثیفتر از کُشتن انسانها هم وجود دارد. من خیلی مراقبم از آن دست فیلمهایی است که هنگام تماشایش از آن متنفری اما نمیتوانی تماشایش را متوقف کنی. این خودآزاری میان تعداد زیادی از کسانی که این فیلم را دیدهاند مشترک است. لحظاتی از فیلم، دلت میخواهد بازیگر اصلی را خفه کنی، این انسانیتست است که هنوز در درون بیننده نفس میکشد. وای به روزی که این تنها باقیماندۀ امیدوارکننده در درون انسان، از میان رفته باشد.
واکنشهای متضاد
کمدی سیاه من خیلی مراقبم که در لحظات بسیاری، فقط سیاه است و از کمدی خبری نیست، ۸۱ درصد از منتقدان راتن تومیتوز را راضی کرده اما در کمال ناباوری فقط ۳۵ درصد مخاطبان این سایت، فیلم را دوست داشتهاند. سادهترین نتیجهای که میشود گرفت این است که مخاطبان عادی، توانایی تحمل این حجم از تاریکی تهوعآور را نداشتهاند. مشابه این اتفاق در سایت متاکریتیک تکرار میشود و باید کم کم متقاعد شویم که باید در تماشای من خیلی مراقبم خیلی مراقب باشیم.
خلاصۀ داستان
مارلا گریسون به عنوان پرستار حرفهای، از طرف دولت مأمور نگهداری از سالمندانی است که توانایی مراقبت از خود و اموالشان را ندارند. نکته همینجاست، آنها نمیتوانند اموالشان را مدیریت کنند، پس با کمی زرنگی میتوان پول خوبی به جیب زد. مارلا با دستکاری در پروندۀ پزشکی سوژههایش، آنها را ناتوان جلوه میدهد و داراییهایشان را به صورت قانونی در اختیار میگیرد. همه چیز خوب است تا زمانی این بلا را بر سر پیرزنی به ظاهر ساده میآورند اما غافل از اینکه دیگر هیچ چیز مثل قبل پیش نخواهد رفت. داستان خطی فیلم اگرچه ریتم تندی دارد اما من خیلی مراقبم فاقد خرده داستانهای فرعی است که با دنبال کردنشان، ماجرای اصلی جذابتر جلوه کند.
کمدی غیرانسانی
جی بلیکسون در مقام کارگردان، نتوانسته فرم ویژهای بیافریند و یا در ساخت لحظات منحصربهفرد توفیق داشته باشد، اما توانسته با رعایت استانداردهای رایج، فیلمی جذاب بسازد که تا انتها بشود آن را تماشا کرد. ریتم تند فیلم که از فیلمنامه نشأت میگیرد در تدوین هم رعایت شده است اما نبود اوج و فرود در فیلم، اگرچه مخاطب را کسل نمیکند، اما هیجان مستمر آن، تمرکز را بهم میریزد و اجازه نمیدهد تا حس لحظات دریافت شود. تنها محتوای قصه است که انسان را مجاب میکند تا پایان آن را دنبال کرد. از میان بازیگران من خیلی مراقبم، رزاموند پایک که بازی خوب او را در دختر گمشده به یاد داریم، درخشان ظاهر شده، هرچند از بازی خوب پیتر دینکلیج هم نباید گذشت.
سرمایهداری
من خیلی مراقبم که به ظاهر فیگور ضدسرمایهداری گرفته است، در باطن، کاملاً در تحسین آن گام بر میدارد. یکی از دلایل اصلی این ادعا، حس مخاطب نسبت به مارلا در انتهای فیلم است. روال فیلم به گونهای است که در اکثر لحظات، حال آدم از مارلا به هم میخورد اما در سکانس پایانی، تحسین درونی ما را برمیانگیزد. اینکه ما به هر قیمتی که شده پولدار بشویم، اینکه قانون را سرمایهداران در جهت منفعت بردن بیشتر از مردم نوشتهاند و تأیید حس بیتفاوتی نسبت به انسانها، بخشی از گذارههایی است که فیلم، در جهت جا انداختنشان تلاش میکند. اتفاق سکانس پایانی نیز مانند استامینوفن بعد از چاقو خوردن است، به همین اندازه مضحک. اما به طرفداران کمدی سیاه توصیه میکنم حتما در این خودآزاری با هم همراه باشند و تماشای من خیلی مراقبم را از دست ندهند.
نظرات کاربران
نظرات کاربران