چیزهای زیادی برا ترسیدن وجود دارد. ترس از موجودات ناشناخته تا ترس از دست دادن عزیزان. اما اگر روزی از خواب بیدار شوی و کسی جسمت را برای روح خودش دزدیده باشد چه خواهد شد؟ ترکیب این سه ترس را هنگام تماشای صدایی از سنگ (Voice from the Stone) تجربه میکنیم که بیشتر از تصاویر، در عمق جانمان اتفاق میافتد. تلاش کارگردان بینام و نشانی که به واسطه حضور مادر اژدهایان، به چشم آمد و به موفقیت نسبی در گیشه انجامید.
شهرت بازیگر
صدایی از سنگ فیلمی در ژانر وحشت و معمایی است که حضور امیلیا کلارک در اوج شهرتش از نکات قابل توجه آن به شمار میآید. کلارک که به واسطۀ حضور در سریال موفق بازی تاج و تخت به شهرت قابل توجهی دست یافته، یک تنه عامل جذب مخاطبان بسیاری برای تماشای یک فیلم دست چندم در فهرست فیلمهای ترسناک و معمایی است. سایتهای رتبهبندی فیلم البته، با ملاکهایی که دارند، روی خوش به این فیلم نشان ندادهاند، پس مراجعه به آنها میتواند شما را از دیدن صدایی از سنگ، منصرف کند. ما پیشنهاد میکنیم لذت ترس زیرپوستی این فیلم را حتما بچشید.
خلاصۀ داستان
ماجرای صدایی از سنگ از مرگ مادری در حضور پسر نوجوانش آغاز میشود. صحبتهای این زن جوان، کدهای رمزگشایی تا انتهای قصه است. پدر خانواده، پرستاری خوش سابقه را، برای مراقبت و درمان پسرک که مدتهاست بعد از مرگ مادرش، هیچ حرفی نزده، استخدام میکند. پرستار که از توانایی خود مطمئن است، با اعتماد به نفس مسئولیت میپذیرد. اما هر چه میگذرد او در به حرفآوردن پسربچه ناکام است، تا جایی که متوجه میشود؛ پسرک، هرشب گوش بر دیوارهای خانه گذاشته و صدای مادرش را میشنود. پرستار اما اعتقادی به این خرافات ندارد و از هیچ تلاشی برای کمک به پسر فروگذار نیست. مراقبت از فرزند خانواده، عشق پدر را در دل او روشن میکند و پس از این است که او نیز صدای مادر را از دیوارها میشنود! این اتفاق به رفتارهای دیوانهوار او میانجامد و سرانجام زمانی که پس از یک مریضی سخت، به هوش میآید، آنچه رخ داده، نتیجهاش جز وحشتی عمیق نیست.
غلبۀ فضاسازی
شاید تنها نکتۀ مثبت کارگردانی فیلم را بهتوان فرم ساده و بی آلایش آن دانست. دوربین اکثرا ثابت است، نماهای باز بر نماهای بسته غلبه دارد لذا فضاسازی است که بیشتر ترس میسازد و شخصیتپردازی لنگ میزند. آنچه اساسیترین لطمه را به فیلم وارد کرده، ضعف در فیلمنامه است زیرا ترس باید در فیلمنامه ساخته شود اما عملا در صدایی از سنگ کارگردان سعی دارد به وسیلۀ موسیقی، طراحی صحنه و بازی بازیگران مخاطب را بترساند. لکن سه عنصری که ذکر شد میتوانند تا حدی زیادی، از پس وظیفهای که کارگردان بر دوششان گذاشته، بر بیایند.
عشق مادری
پسربچهای که دل تنگ مادرش است، میتواند از دل سنگها صدایش را بشنود. در تمام لحظهها به یاد اوست و نمیخواهد قولی که مادرش از او گرفته فراموش کند، عشق مادر به خانواده آنقدر شدید است که حتی پس از مرگ، میتواند بدل به نفرینی شوم برای دیگران شود. مادرها برای فرزنداشان هر کاری میکنند، از این نظر میتوان گفت باید از آنها ترسید و صدایی از سنگ میتواند نمونۀ خوبی برای این مسئله باشد.
نظرات کاربران
نظرات کاربران