چه حالی پیدا میکنید زمانی که بفهمید اسمتان در اداره ثبت احوال به عنوان یک مُرده ثبت شده است و شما در دورهای زندگی میکنید که اسناد کاغذی، بالاترین اعتبار را در کشورتان دارد. فیلم هندی کاغذ، ساختۀ ساتیش کوشیک با وجود داستان عجیبی که دارد، یک فیلم فانتزی نیست. اشتباه اداره دولتیای را نشانه میگیرد که هزاران نفر را از اساسیترین نیاز وجودی خود یعنی ابراز وجود و ثبت هویت در جامعه محروم کرده است. با وجود زمان کمی که از انتشار فیلم کاغذ در پلتفرمهای پخش خانگی میگذرد، توانسته امتیاز ۷.۳ از ۱۰ در آیامدیبی کسب کند.
خلاصۀ داستان
فیلم کاغذ داستان بیوگرافی مردی روستایی به نام لال بیهاری است که خانوادهای معمولی و یک گروه نوازنده دارد که در مراسم عروسی موسیقی اجرا میکنند. برای رونق بخشیدن به کارش نزد زنعموی خود میرود تا سند زمینی را بگیرد که پدرش سالها پیش برایش به ارث گذاشته است. زنعمو و پسرانش پنهانی به ثبت احوال رفته و مرگ جعلی او را اعلام کردهاند و زمین لال بیهاری را به اسم خود درآوردهاند. همانطور که راوی در ابتدای داستان اشاره میکند لال بیهاری نیز میتوانست در آن زمان مانند هزاران نفر دیگر در برابر قوانین خشک و غیرمنطقی دولت ناامید شده و به زندگیاش ادامه دهد اما او راهی متفاوت را انتخاب میکند زیرا وجودش را تنها حقیقت مسلم زندگیاش میپندارد.
متولد شدن یک ستاره
قرنطینه و خانهنشینی مردم دنیا در سال اخیر مشکلات زیادی برای سینما و صنعتش به وجود آورد اما مانند هر مصیبت دیگر فوائدی دربرداشت. از جمله رونق سایتهای پخش خانگی و دیدهشدن فیلمهایی با بودجۀ کم به اندازه فیلمهای پرستاره و تجاری. ساتیش کوشیک کارنامۀ نه چندان بلند اما نسبتا خوبی در زمینۀ کارگردانی فیلمهای عامهپسند دارد اما هر از گاهی اثری باارزش مابین آنها مانند فیلم کاغذ، پیدا میشود.
پانکاچ تریپاتی طی چند سال اخیر در ایفای نقشهایی از زندگی مردم عام، به خوبی درخشیده است. طنزی که در زبان بدن نسبتا آرام و خونسردش دیده میشود برای مخاطبان اعم از خاص و عام جذاب و منحصر به فرد است به گونهای که در نهایت واقعگرایی شما را به خنده میاندازد. ابتدا در نقشهای کوتاه و مکمل بازی میکرد اما بعد از نقشآفرینی قدرتمندش در سریال میرزاپور تواناییش در بازیگری برای همه ثابت شد و سلمانخان، ستاره و تهیهکننده خوشفکر بالیوود بر روی فیلم کاغذ سرمایهگذاری کرد که پانکاچ را برای نقش اول آن انتخاب کرده بودند. خود نیز در نقش راوی، حمایت همهجانبهاش از فیلم را نشان داد.
یک در میلیارد
شاید براساس هرم مازلو بنیادیترین نیاز انسان خوراک، پوشاک و امنیت باشد اما داستان فیلم کاغذ این نظریه را مقداری برایمان متزلزل میکند. هویت اجتماعی یک فرد روستایی بر اساس فرهنگش که بزرگترین پشتوانهاش، عضوی از یک جامعه بودن است، برابر با نان شب است. زندگی مانند هر بازی دیگری، با تمام قدرت و دومینووار اثر مرکبی بر زندگی لال بیهاری گذاشت اما او تا انتهای داستان و گرفتن جایزۀ نوبل پافشاری کرد در صورتیکه صرفا خواستهاش ثبت زندهبودنش بود. همسانی موقعیت لال بیهاری و هزاران انسان دیگر در دهۀ ۹۰ با موقعیت کنونی خیل عظیمی از روستائیان هند به خصوص قشر کشاورزان، تلنگر خوبی برای دولت و مردم جامعه هند به حساب میآید. دلایل سلب هویت از افراد در هر دوره و جامعهای میتواند متفاوت باشد اما دردی که حس میشود یکی است. از این منظر، کاغذ، مستقیم با دل مخاطبانش ارتباط برقرار میکند و علیرغم کاستیهای تکنیکی و فنی، مخاطب را تا پایان فیلم راضی نگه میدارد.
ممنون از معرفی خوبت و اینکه واقعا جذب فیلم شدم و حتما می بینمش اونم همین امشب🤩