در بچگی همین که آگاهیمان به جهان بیشتر میشود، حس میکنیم به چیزی بیشتر از خانوادهمان تعلق داریم، به کشورمان. قدم بعدی این است که به عنوان یک شهروند جهان، خود را انسان بدانیم. اما در من، این بخش از رشد متوقف شد. طوری بزرگ شدم که تقریباً هیچ چیز از جهان خارج نمیدانستم، جز آنچه از چشم حکومت به نمایش گذاشته میشد. هنگامی که کره شمالی را ترک کردم کمکم متوجه شدم همه جا از کشور من به عنوان نماد شرارت نام میبرند. اما من سالها پیش، هنگامی که هویتم شکل میگرفت این موضوع را نمیدانستم. فکر میکردم زندگی در کره شمالی عادی است. فقط گذشت زمان و بعد مکان بود که جلوهای غریب به آداب و رسوم و حاکمانش بخشید.
کره شمالی کشوری سراسر راز است که اخباری کمی از مردم آنجا و شرایط زندگیشان به بیرون درز میکند. این سالها کشور کره شمالی یکی از موضاعات داغ اخبار و حتی بحثهای روزمرهٔ مردم عادی در دنیا و خصوصاً کشور ما است.
کتاب دختری با هفت اسم نوشته هیئون سئولی که خوشبختانه در سالهای اخیر در ایران ترجمه شده از منابعی است که به برخی از پرسشها دربارهٔ این کشور رازآلود پاسخ میدهد.
این کتاب مرجع تاریخی نیست و با فرم تحقیقی یا مقاله نوشته نشده است. دختری با هفت اسم، خودزندگینامه هیئون سئولی است. هرچند این کتاب زندگینامه است اما کاملا با تکنیکهای رماننویسی نوشته شده که برای عموم مردم خواندنی است.
خلاصه داستان
داستان مربوط به سرگذشت هیئون سئولی است که در روستایی نزدیک به مرز چین در کره شمالی زندگی میکند. او یک ماه قبل از ۱۸ سالگی در طی هیجانی آنی و به دنبال حس ماجراجویی کودکانه، تصمیم میگیرد برای یک هفته به چین برود تا با اقوام کرهای خود دیدار کند و قبل از آنکه دولت از غیاب او آگاه شود بازگردد.
دختر از مرز میگذرد و به خانه اقوام میرسد اما چند روز بعد، مادرش با او تماس گرفته و میگوید که دولت کره از غیاب او آگاه شده و مادر به پلیس گزارش مفقود شدن دختر را داده است. این شروع سرگردانی دختر، در کشورِ چین است. چینیها مردم کره شمالی را به سفارت کره شمالی تحویل میدهند و کره شمالی مردم فراری خود را به عنوان خائن، زندانی میکند.
دختر تا روزی که میخواهند او را شوهر بدهند، پیش اقوام خود میماند. سپس فرار میکند و به تنهایی تلاش میکند تا برای خود یک زندگی جدید بسازد. اما چین برای او کشور امنی نیست پس تصمیم میگیرد تا به کره جنوبی بگریزد. دختر بعد از چندین سال تلاش و سختی و با استفاده از واسطههای فراوان بالاخره موفق میشود وارد کرهی جنوبی شود.
او پس از چندی اقامت در کره جنوبی تصمیم میگیرد مادر و برادر خود را هم به کره جنوبی بیاورد. دوباره توانش را جمع میکند و تلاشش را از سر میگیرد؛ اما مادر و برادرش در میانهی راه دستگیر میشوند و دختر طی چندین ماه تلاش بیوقفه و رشوههای فراوان، موفق به آزادی آنها میشود.
خانواده دوباره در کره جنوبی دور هم جمع میشوند؛ اما اینجا نیز با یک بحران اساسی روبهرو هستند، و آن آزادی است؛ این خانواده نمیدانند با زندگی آزادانهی خود چه کار کنند. در اصل دچار بحران انتخاب میشوند؛ حالا تمام تلاش خود را به کار میگیرند تا با زندگی جدید کنار بیایند.
روایتی منصفانه
از نکتههای مثبت این کتاب میتوان به علاقه راوی به کشورش اشاره کرد. روایت او از کره شمالی کاملاً بیطرف و صرفاً توصیف آن فضا و زندگی اوست. نتیجهگیری و قضاوت به عهده خواننده گذاشته شده است.
«خواهر عزیزم
زمانی این نامه را میخوانی که پنج نفر از ما دیگر در این دنیا نخواهیم بود. ما هفتههاست که چیزی نخوردهایم. همه نحیف و لاغر شدهایم و بدنهایمان خشک شده. منتظر مرگ هستیم. آخرین آرزویم قبل از مرگ این است که کمی کیک ذرت بخورم.»
جا خوردم. چرا هفته ها بود چیزی نخورده بودند؟ ما یکی از ثروتمندترین کشورهای دنیا بودیم. هر شب اخبار، کارخانهها و زمینهای زراعی را نشان میداد که به وفور محصول تولید میکنند، مردم شکمسیری که از اوقات فراغتشان لذت میبرند و فروشگاههای زنجیرهای در پیونگ یانگ که پر از کالاهای مختلف است. و چرا آخرین آرزوی این زن خوردن کیک ذرت است. آن هم کیکی نامرغوب؟ نباید آرزو کند خواهرش را برای آخرین بار ببیند؟
دختری با هفت اسم نوشته هیئون سئولی با ترجمه الهه علوی در سال ۱۳۹۷ و در ۴۳۲ صفحه توسط نشر کولهپشتی روانه بازار شده است. این کتاب را میتوان از کتابفروشیهای معتبر و سایتهای عرضه کتاب تهیه کرد.
نظرات کاربران
نظرات کاربران