در سینمای بعد از انقلاب ایران، توجه بیشتری به قهرمان زن شده است که از نمونه های شاخص آن میشود به آثار سینما گران زن، مانند رخشان بنیاعتماد، پوران درخشنده و همینطور آثار رسول صدر عاملی، داریوش مهرجویی و کم و بیش آثار فرهادی اشاره کرد. اما مسئله مهم این است؛ که واقعا این آثار تا چه اندازه در به تصویر کشیدن زن ایرانی، موفق بودهاند و آیا موفق شدهاند قهرمان زن کنشگر، خلق کنند یا فقط به نشان دادن مشکلات و رنجهای آنها بسنده شده است. از دهه هفتاد، که میشود گفت شروع این موج بوده است؛ تا به امروز که به فیلمهایی چون روزهای نارنجی میرسیم، آثار انگشتشماری هستند که میشود از آنها به عنوان آثار موفق یاد کرد.
روزهای نارنجی داستان زندگی پرفراز و نشیب آبان، زنی میانسال است، که واسطه استخدام کارگران زن فصلی برای کار در باغهای مرکبات شمال کشور است. اکنون همزمان با مشکلات زندگی مشترکش، باید ماموریت خود را با موفقیت به پایان برساند تا با عواقب بد آن مواجه نشود.
مهم ترین نکته مثبت فیلم، انتخاب هدیه تهرانی به عنوان بازیگر نقش اصلی بوده است که خود این روزها با شخصیتی مستقل و دغدغهمند در جامعه شناخته میشود و اجرای او در این دست آثار، به درستی باعث باورپذیری در نزد مخاطب میشود و سیما و لحن او، به آسانی بر روی این نوع نقشها مینشیند. اما بازی تهرانی، برای نجات فیلم کافی نیست و متاسفانه آرش لاهوتی، تفکری که آن را در ابتدا به درستی شرح میدهد و از آن دفاع میکند در پایان فیلم به فراموشی میسپارد و کمرنگ میکند و در واقع قهرمان زنی که در ابتدا همه توانش را به کار میگیرد تا به اصطلاح روی پای خودش بایستد؛ در پایان، با تن دادن به آنچه جامعه از او انتظار دارد شمایل مستقلش از بین میرود و همین مسئله، اختتامیه فیلم میشود.
آرش لاهوتی از آن دست فیلمسازانی است که از سینمای مستند، پا به سینمای داستانی گذاشته است و بالطّبع بیشتر خصلتهای مستندگونه را در خود حفظ کرده است و همین ویژگی باعث شده دیدی درست، نسبت به سوژه و فاصلهاش با آن داشته باشد؛ در واقع او با همان دوربین مستند، روزهای نارنجی را به تصویر میکشد که تا حدودی خوب از کار درآمده اما در هدایت بازیگران قدم محکمی برنداشته است و بیشتر تمرکزش را روی قاببندی و حرکت دوربین گذاشته است. یکی از مواردی که باید به آن اشاره کرد، ریتم کند فیلم است که شاید برای مخاطب عام دافعه ایجاد کند اما تا حدودی تصویر برداری در شمال کشور و بهره بردن از آب و هوا و باغهای پرتغال، در ایجاد اتمسفر و فضای بصری گیرا، تاثیر گذار بوده است. قطعا نمیتوان به فیلمنامه نمره قبولی داد و علت این امر، بسیاری از گرههای داستان است که بیجواب و ناتمام باقی میماند و در روند قصه، حفرههایی ایجاد میشود که تلاشی برای پر کردن آنها نشده است.
قطعا هنوز قضاوت دربارهٔ آرش لاهوتی، به خصوص در نخستین اثر سینماییاش کار دشواری است اما دربارهٔ روزهای نارنجی میتوان گفت خصایص مستندگونه لاهوتی، همراه با قصه نهچندان بکر اما قابلقبول و البته حضور بازیگرانی چون هدیه تهرانی و علی مصفا، باعث شده که فیلم توان لازم برای درگیر کردن مخاطب را داشته باشد.
نظرات کاربران
نظرات کاربران