در روزگاری که جهان با شوک کرونا مواجه شده است؛ فیلم و سریال به شدت مورد توجه قرار گرفته و پلتفرمهایی مانند نتفلیکس، با استفاده از نویسندههای خلاق، شروع به ورق زدن رمانهای معروف میکنند تا با اقتباس از این آثار، حداقل از لحاظ قصه گیرا و تا حدودی شخصیتپردازی جذاب اطمینان حاصل کنند. البته این یکی از چند راهی است که می توان از جذب مخاطب مطمئن شد و در ادامه میتوان به استفاده از چهرههای مردم پسند و همین طور خلق دنیای منحصربهفرد و نوآورانه اشاره نمود. حال نتفلیکس در آخرین غافلگیریاش، مخاطب را دعوت میکند تا دست به مهره شود و به دنیایی با ۶۴ مربع به نام شطرنج، پا بگذارد؛ با این مژده که شما چه برنده باشید یا بازنده فقط و فقط خودتان مسئول هستید نه کسی دیگر. پس باید با آغوش باز خوش آمد گفت به گامبی وزیر.
سریال گامبی وزیر (گامبی ملکه) تا به اینجا با امتیاز ۱۰۰ از راتن تومیتوز و ۸.۸ از آیامدیبی جایگاه کمنظیری در میان سریالهای تلویزیونی به دست آورده و این روزها که چیزی از انتشارش نمیگذرد حسابی بر سر زبانها افتاده است. این سریال قصه دختری به نام الیزابت هارمن را روایت میکند که در سن هشت سالگی پس از مرگ مادرش در یک تصادف عمدی به قصد خودکشی، باید باقی عمر خود را در انتظار یک خانواده جدید، در یتیم خانهای مذهبی و سختگیر سپری کند. اما بعد از اعتیاد به قرصهای آرامبخش و آشنایی با بازی شطرنج از طریق یک سرایدار پیر و ساکت، در یک زیرزمین سرد، زندگی او هدف و معنایی دیگری به نام شطرنج مییابد.
گامبی وزیر با اقتباس از رمانی به همین نام نوشته والتر تویس، به دنبال ورود به جهان ذهنی و روایت دو بعد جنون و نبوغ الیزابت است و با تکیه بر ساختار فلاش بک، سعی دارد به آرامی او را معرفی کند و در خلال همین تقابل، به شخصیتاش عمق میبخشد. در واقع ما در گامبی وزیر همزمان با روایتی ذهنیتگرا و عینیتگرا مواجه هستیم و اسکات فرانک کارگردان اثر، سعی دارد در روند تحولات شخصیتی، الیزابت را با بهره بردن از بازی شطرنج معرفی کند تا هر حرکت او با مهرهها را نشات گرفته از شخصیت غمزده و پیچیده او بدانیم و همین باعث رونق سریال و جذب مخاطب عام شده است. الیزابت که به شدت تنهاست، هر بار که خود را در آغوش گرمی مییابد به دنبالش با سردی و سنگینی جای خالی آن مواجه میشود و این همان خصلت قهرمان پرور ژانر اصلی آمریکایی، یعنی وسترن است؛ با این تفاوت که حال با قهرمان زن همراه هستیم و به جای غرب وحشی، قصه در شهرهای پر زرق و برق و تجملاتی دهه شصت و هفتاد میلادی رخ میدهد. در اینجا دوئل، در پشت مهرههای شطرنج رخ میدهد و تلفیق ظرافتهای ملودرامهای دهه هفتاد و همین طور خردهپیرنگهای فرعی پرشمار، منجر به ساخت اثری گیرا شده که مخاطب را به دنبال خود میکشاند.
انتخاب آنیا تیلور جوی برای ایفای نقش الیزابت، نشان از هوش بالای اسکات فرانک است. چهره زیبا و چشمان درشت و دیگر عناصر ظاهری آنیا، این پیچیدگی شخصیتی و نبوغ اعجابانگیز را باورپذیر میکند و به همین منوال، انتخاب دیگر بازیگران فیلم با ریزبینی خاصی انجام شده از جمله انتخاب ماریل هلر برای نقش مادرخوانده الیزابت؛ هلر که بیشتر او را به عنوان کارگردان میشناسیم؛ انتخابی غیرمنتظره برای نقش آلما ویتلی به نظر میرسد، اما وقتی نظارهگر بازی او در نقش زنی رنجدیده، که رویای پیانسیت شدن را به فراموشی سپرده است میشویم، به راحتی متوجه علت این انتخاب ستودنی خواهیم شد. بازی این دو بازیگر در نقش دخترخوانده و مادرخوانده که رابطهٔ عاطفی خاصی باهم دارند، تبدیل به مهمترین عامل جذابیت سریال شده است. اما کارگردانی خوب فرانک، فقط محدود به انتخاب بازیگرانش نمیشود بلکه در ادامه با هدایت درست آنها و همین طور استفاده از موسیقی و جلوههای بصری و البته طراحی کمنظیر صحنه و لباس، توانسته دهه هفتاد میلادی را به خوبی بازسازی کند؛ و به کمک تصویربرداری درخشان، موفق به خلق اثری چشمنواز و پررنگ و لعاب شده است.
فیلمنامه گامبی وزیر همین طور که قبلا اشاره شد، بیشتر تمرکز خود را بر روی شخصیت الیزابت گذاشته است البته به خوبی از المانهای بازی شطرنج و راز و رمز آن استفاده کرده و آن را نه مسلط بر اثر، بلکه در خدمت اثر به کار گرفته است. البته فیلمنامه دارای ایراداتی است که قطعاً بعد از خوابیدن تب و تاب این روزهای سریالْ بیشتر در مورد آن صحبت خواهد شد، از جمله پایانبندی پیشبینیشدنی و خوشبینانهٔ سریال.
گامبی وزیر از آن دسته آثاری است که آنقدر از آن خواهید شنید که مجبور به دیدنش خواهید شد؛ پس بیش از این دیدن آن را به تعویق نیندازید؛ بیاید بازی کنیم!
نظرات کاربران
نظرات کاربران