«شما بدون ایجاد چند دشمن به ۵۰۰ میلیون دوست نمی رسید» این جمله، روی پوستر فیلم شبکۀ اجتماعی حک شده است و بسیار زیبا به ماجرای خلق فیسبوک اشاره دارد. سایتی که امروز بیش از دو و نیم میلیارد کاربر فعال دارد و دیوید فینچر در سال ۲۰۱۰، ماجرای پیدایش آن را به تصویر کشیده است. فیلمی که مورد توجه منتقدان و مخاطبان قرار گرفت تا جایی که تاد مکارتی، منتقد آمریکایی، این فیلم را همشهری کین عصر ما نامید.
این درام بر بیوگرافی مارک زاکربرگ، خالق فیسبوک استوار است. فیلمی سرزنده که با درآمد بیش ۲۰۰ میلیون دلاریاش، نه تنها ۴۰ میلیون دلاری که خرجش شده بود را به دست آورد، بلکه سرمایۀ خوبی را نیز روانۀ جیب سازندگان کرد تا فیسبوک منبع درآمدی برای دیگران نیز باشد. امتیاز ۹۵ از متاکریتیک و ۹۶ از راتن تومیتوز به تنهایی کافیست تا مارا مجاب کند تماشای شبکۀ اجتماعی را از دست ندهیم. البته جایزۀ بهترین فیلم درام، فیلمنامه و کارگردانی گلدنگلوب هم میتواند بر عطشمان در تماشای این فیلم بیافزاید.
زاکربرگ جوان در زندگی عاطفیاش دچار یک شکست کوچک میشود. پشت رایانهاش نشسته، و برای سرگرمی، سایتی به نام فیسمَش میسازد و در اندک زمانی، با هجوم دانشجویان هاروارد، سیستم اینترنت این دانشگاه به طور کامل از کار میافتد. این سرآغاز ساخت غول اجتماعی با نام فیسبوک است. زاکربرگ پس از جمعآوری ایدههای مختلف در کنار هم، سرانجام فیسبوک را فقط برای دانشجویان دانشگاههای آمریکا طراحی میکند، اما بووووم! انفجار فیسبوک در جهان و سرمایهٔ هنگفت برای زاکربرگ. او برای رسیدن به این موفقیت از چیزهایی در زندگیاش صرف نظر میکند که شبکۀ اجتماعی به آنها نگاهی دیگر دارد.
آقای کارگردان اینبار هم تکنیک فوقالعادهاش را در فیلمسازی به رخ میکشد و قصهای را که به ظاهر شاخ و برگ زیادی ندارد، به یک درام هیجانانگیز و سرزنده بدل میسازد. گاهی ریتم فیلم آنقدر سریع است که باید برگردیم و بعضی سکانسها را دوباره نگاه کنیم تا چیزی از قلم نیفتد. و این ریتم دقیقا با آنچه فیسبوک بر سر دنیا آورده، همخوانی دارد. تدوین فیلم هم به شدت در خدمت خلق این فرم ویژه است و جایزه اسکار بهترین تدوین را نیز به ارمغان میآورد. فیلمنامۀ اقتباسی شبکۀ اجتماعی نیز سر و شکل درستی دارد و به سختی میتوان چیزی از آن را حذف کرد که اسکار این بخش نیز در کنار بهترین موسیقی ارجینال، نوش جانش باشد.
جسی آیزنبرگ که گویا خودش هم سر و کار چندانی با فیسبوک ندارد، در نقش مارک زاکربرگ خوش میدرخشد. ریتم تند دیالوگگویی، صورتی خالی از رنگ و رو و حس در کنار اندک تهمایههای طنز رفتاری، توانسته زاکربرگی باورپذیر خلق کند، حتی اگر زاکربرگ حقیقی اینگونه نباشد.
نبوغ میتواند زمینهساز موفقیت باشد، اما نبوغ تنها اصلاً کافی نیست؛ تلاش تلاش تلاش. همۀ آن چیزی است که در کنار خلاقیت، برای رسیدن به موفقیت لازم است. اما خالق فیسبوک در شبکۀ اجتماعی، حتی از دورزدن رفقایش نیز گریزان نیست و به راحتی، کسانی که او را در رسیدن به هدف، یاری کردهاند کنار میگذارد. گویا انفجار، نیازمند تلفاتی است و برای رسیدن به موفقیت باید به چند دشمن رضایت داد. دشمنانی که شاید روزی صمیمیترین دوستانمان بودهاند. شما اگر جای او بودید چه میکردید؟
نظرات کاربران
نظرات کاربران