آنچه مسلم است، عصر حاضر را میتوان دورۀ سلطنت سریالهای تلویزیونی دانست. سریالهایی که بعضاً بیشتر از فیلمهای سینمایی بازخورد دارند و نمونههای موفق فراوانی تا امروز عرضه شدهاند. سریال دیدن با نام انگلیسی «See» از جمله مجموعههایی است که حتما در مورد آن شنیدهاید. این سریال با انتشار نخستین قسمت از فصل اول خود توانست، پیکان توجهات بسیاری را متوجه خود کند. ایدهای بکر، خلاقانه و البته جنجالی که توانست در دنیای رقابت مجموعههای تلویزیونی، جایگاه خود را پیدا کرده و واکنش بسیاری از بینندگان را به دنبال داشته باشد.
این درام علمی-تخیلی با پخش نخستین قسمت خود در سال ۲۰۱۹، همواره محل نزاع مخاطبان خود بوده است، تا جایی که میتوان نشانههای این اختلاف نظر و سلیقه را در تفاوت نظر منتقدان و تماشاگران سایت راتنتومیتوز مشاهده کرد. دیدن در این سایت توانسته ۸۵ درصد تماشاگران خود را راضی کند اما در کمال ناباوری تنها ۴۳ درصد از منتقدان این سایت، روی خوش به آن نشان دادهاند و وضعیتی مشابه نیز در متاکریتیک قابل مشاهده است. با نگاهی به امتیاز ۷.۶ آیامدیبی نیز میتوان نتیجه گرفت که دیدن، به عنوان یک سریال عامه پسند، خیلی به مذاق منتقدان خوش نمیآید.
ماجرا به حدود ۶۰۰ سال پس از واقعهای آخرالزمانی در زمین برمیگردد که تقریبا همۀ انسانها را از بین برده است و حدود ۲ میلیون نفر زنده ماندهاند اما همگی نابینا هستند. ۶۰۰ سال نابینا بودن، به نوعی باور مذهبی در انسان تبدیل شده است. اما یک روز، به دنیا آمدن دو کودک بینا همه چیز را تغییر میدهد. این دو کودک با وسایلی که پدرشان به ارث گذاشته، با حقایقی از گذشته آشنا میشوند اما سرنوشت، مسیر دیگری برای آنها در نظر دارد.
بیشک حضور جیسون موموآ، بازیگر محبوب سریال بازی تاج و تخت در دیدن از عوامل اقبال مخاطبان به شمار میآید. او که عکسش هم به درستی در پوستر سریال استفاده شده، میتواند از دلایل انتخاب کردن سریال توسط بینندگان باشد، اما این جذابیت بدون حضور یک فیلمنامهٔ پُر کشش، یقینا کافی نبود. استیون نایت انگلیسی در مقام نویسنده، بهخوبی از ظرفیتهای یک سریال تلویزیونی استفاده کرده تا مخاطبان را تا هشتمین قسمت از فصل اول، تشنه نگاه دارد و پس از پایان اولین فصل، همگان در انتظار انتشار فصل جدید دیدن باشند. توجه به نقاط حساس پایانی هر قسمت برای علاقهمند کردن به مشاهدۀ قسمت بعد، اصل مهمی در سریال سازی است که فرانسیس لارنس توانسته آن را رعایت کند.
در این سریال فضاسازی، بیش از شخصیتپردازی در کانون توجه است. جنگل، آبشار، قبیله، ساختمانهای متروک به جامانده از نسل قبلی انسان، سد در حال تخریب، همگی به خوبی کارکرد خود را در ایجاد حس و پیشبردن داستان انجام میدهند و این بهترین موقعیت برای شخصیتپردازی است. اما فیلمساز شاید به امید فصل دوم، اطلاعات کاملی در اختیار ما قرار نمیدهد لذا شخصیتهای اصلی فیلم آنچنان که باید، در بعضی سکانسها، منطقی به نظر نمیرسند یا لااقل سوالات بیجوابی در ذهن مخاطب ایجاد میکنند.
دیدن ثمرۀ بینایی بشر را، نابودی خود و محیط زیست میداند و با کم شدن انسانهاست که طبیعت در ۶۰۰ سال توانسته خود را بازآفرینی کند. انسان با از دست دادن بیناییاش، زندگی سالمی دارد تا جایی که یک انسان دوباره میتواند ببیند و خود را برتر از دیگران فرض میکند. سرآغاز کشتارهای خونین، بازگشت بینایی است. ارجاعات فراوان سریال به موضوعات مذهبی نیز قابل تأمل است. اینکه نابینایی، در طول سالها به یک آیین مذهبی بدل میشود و حتی حرف زدن از بینایی کفر به حساب میآید، کنایهای به بعضی تفکرات مذهبی بشر دارد و آنها را زاییدۀ تعصب و جهل معرفی میکند. در میان سریالهای آخرالزمانی فراوانی که از پایانِ انسان سخن گفتهاند، دیدن علیرغم فرم ساده و معمولیاش، شاید استعاریترین سریال آخرالزمانی باشد که هنوز باید منتظر ماند و دید که در فصل جدید خود چه اتفاقاتی را رقم میزند.
نظرات کاربران
نظرات کاربران