لندن، خیابان بیکر، پلاک B221. این آدرس برای هر کسی که سرش درد میکند برای دردسر و ماجراجویی، آدرسی آشناست. تنها داشتن یک معمای لاینحل و هوش متوسط نیاز است که بتوانید پا به خانهی ۲۲۱ خیابان بیکر بگذارید. حال تصور کنید که وارد خانه شدهاید و این بار شرلوک را در یک روبدوشامبر قرن بیستمی میبینید که سیگارش را میکشد و دکتر واتسون که مشغول نوشتن وبلاگش است.
اگر پیش از این با استیون موفات و مارگ گیتیس آشنا شده باشید و دیوانگی و قلم توانای آنها در بهروز کردن این گونه داستانها دیده باشید دیگر از مدرن شدن شرلوک تعجبی نخواهید کرد. نویسندگانی که چندی پیش به راحتی از پس مدرن کردن دراکولا نیز برآمدند.
سریال شرلوک از سال ۲۰۱۰ تا ۲۰۱۷ در ۴ فصل ۳ قسمته تولید و توسط شبکهٔ bbc پخش شد. قسمتهای ۹۰ دقیقهای این سریال به خوبی امکان درگیر شدن مخاطب با ماجرا را فراهم میکند. امتیازات خوب منتقدان و مخاطبان برای این سریال به گونهای بود که نویسندگان آن را هربار راضی به ادامهٔ روند تولید آن میکرد. شرلوک در این سالها توانست امتیازات ۹.۱ آیامدیبی، ۷۸ راتنتومیتوز و ۸۵ متاکریتیک را از آن خود کند. گرچه همیشه فیلمها و سریالهای معمایی_جنایی در جشنوارهها مظلوم واقع میشوند اما شرلوک با دستی پر آمده بود که حق این گونه سریال ها را بگیرد و توانست جایزهٔ بهترین سریال درام در سال ۲۰۱۱ را از جشنوارهٔ بفتا و جوایز مهمی چون بهترین بازیگر نقش اول و مکمل مرد درام را برای بندیکیت کامبربچ و مارتین فریمن و جایزهٔ بهترین فیلمنامهٔ سریال درام را برای استیون موفات در جشنوارهٔی امی به دست آورد.
تا به حال اقتباسهای زیاد و متفاوتی از این کاراگاه مشهور ادبیات انگلیس شده است اما چیزی که این سریال را متفاوت و قویتر از دیگران میکند تیم بازیگران توانمند و ایدهٔ جذاب نویسندگان و همچنین موفقیت آنها در بهروز کردن این ماجرای قرن نوزدهمی بوده است. چرا که هرچقدر هم که نسبت به اصالت اثر کانن دویل متعصب باشید، نمیتوانید از شرلوکی که اساماس میدهد، موتورسواری میکند و ارتباط جذاب و عجیبی با اطرافیان خود دارد، چشمپوشی کنید.
یکی از نقاط قوت این سریال بازیگر بینظیر موریارتی است که نقش آن را اندرو اسکات بازی میکند و به خوبی توانسته توانایی خود را در مقابل بازیگر توانمندی چون بندیکت کامبربچ به نمایش بگذارد. البته که از حق نگذریم بازی مارتین فریمن نیز در قالب دکتر واتسون بسیار خوش درخشیده است و درنهایت مثلث قدرتمندی را در این سریال به وجود آورده است.
مسئلهٔ مدرن شدن در شرلوک فقط محدود به داستان نیست. مخاطب رفتهرفته که درگیر سریال میشود متوجه استفاده از کاتها و شیوههای فیلمبرداری منحص بهفرد آن میشو،د البته اگر پیش از آن مجذوب آهنگسازی خوب تیتراژ آن نشده باشد که دیوید آرنولد به خوبی از پس آن برآمده. همان طور که در سریال فالهای نیکنیز موسیقی متن خوب او به تنهایی یکی از نقاط قوت کار محسوب میشد.
شرلوک با بازیگرانی توانمند، شخصیتپردازی جدید و داستانهایی با قدرت در قاب تلویزیون ظاهر شد و به راحتی توانست ظرف چند سال با مخاطبان کاری کند که آنها هنوز هم که هنوز است از سازندگان آن خواستار فصل پنجم این سریال باشند.
ساختهٔ موفات و گیتیس ذهن شما را به عنوان یک مخاطب تنبل بار نمیآورد. آنها شما را به چالش و تامل وا میدارند و باعث میشوند شما هم چون شرلوک به کارآییهای جدیدی از ذهن خود پی ببرید.
اگر میخواهید به راز قصر ذهنی خود پی ببرید یا آبشار رایخنباخ را مکان مناسبی برای گفتوگو با موریارتی میدانید، این سریال گزینهٔ مناسبی است. چرا که شرلوک شما را تبدیل به جان واتسون میکند. پس دستمال سر درد را از سر خود باز کنید و به راستی به دنبال دردسر بگردید.
نظرات کاربران
نظرات کاربران