لین رمزی از آن دسته فیلمسازانی است که طرفدارانش را در یک انتظار چند ساله برای دیدن فیلم بعدیاش نگه میدارد. در بین باید دربارهٔ کوین حرف بزنیم و تو هرگز اینجا نبودی شش سال فاصله افتاده است که اگرچه با همهٔ تغییراتی که در میان این دو فیلم دیده میشود علاقهٔی اولیهٔی رمزی یعنی طرح داستانهایی روانشناختی را میتوان به خوبی مشاهد کرد. تو هرگز اینجا نبودی با بازی خواکین فینیکس توانست تا پس از اکران در جشنوارهٔ کن جایزهٔ بهترین بازیگر مرد و بهترین فیلمنامه را (به طور مشترک با کشتن گوزن مقدس) به دست آورد. فیلم اگرچه نتوانست در اکران به خوبی ظاهر شود اما حال و هوای منحصربهفردش به گونهای است که هر بینندهای را تا پایان با خود همراه میکند. تو هرگز اینجا نبودی توانست از سایت راجر ایبرت به امتیاز ۴ از ۴ دست پیدا کند. علاوه بر آن امتیازات ۸۹ سایت راتن تومیتوز و ۸۴ سایت متاکریتیک نشان از یک اکشن روانشاختی نفسگیر و بحثبرانگیز دارد.
شاید اولین چیزی که میتوان دربارهٔ تو هرگز اینجا نبودی گفت، شباهت کلی داستان با فیلم بهیادماندنی راننده تاکسی ساختهٔ مارتین اسکورسیزی است. شهر نیویورک، سیاستمداران فاسد، دختری نوجوان که باید نجات داده شود و در نهایت قهرمانی عجیب و غریب که به تنهایی نقش یک ناجی را ایفا میکند. جو با بازی خواکین فینیکس یک سرباز از جنگ برگشتهٔ (عراق یا افغانستان) میانسال است که به همراه مادر پیرش در نیویورک زندگی میکند. او با همکاریِ دوست وکیلش با بازی جان مکلری به ثروتمندانی که فرزندانشان گم شدهاند سرویس میدهد. در واقع او بدون هیچ گونه ردپایی، تنها با یک چکش و مقداری چسب نواری پهن، در تاریکی شب به سراغ هدفهای ازپیشتعیینشدهاش میرود و آنان را بدون کوچکترین ترحمی از پا در میآورد.
همه چیز به نظر به حرفهایترین شکل ممکن اتفاق میافتد اما فیلم با یک تصویر شوکهکننده آغاز میشود. جو با کشیدن یک پلاستیک روی سرش در حال خفه کردن خودش است و در خلال به شماره افتادن نفسهایش خاطراتی فراموشنشدنی از کودکی را به یاد میآورد که پدرش به قصد کشت مادرش را کتک میزند. این صحنههای خشونتبار و وحشیانه تا خاطراتی از جنگ و کشته شدن آدمهای غیرمسلّح هم ادامه پیدا میکند. به طور کلی میتوان گفت فیلم از یک کشمکش قوی درونی و یک کشمکش بیرونی نفسگیر بهره میبرد.
خواکین فینیکس با آن ریشهای بلند و بدن ورزیده و زخمخوردهاش به خوبی از پس ارائهٔ نقشی پرتضاد بر آمده است. آدمکشی بیرحم که به غیر از لت و پار کردن آدمهایی که به او جمله میکنند، در دیگر صحنههای فیلم بسیار آرام و خونسرد است. رفتار محبتآمیزش با مادر پیرش، و توجهش برای زنانی که مورد خشونت واقع شدهاند کنشهایش را بیش از پیش عینی و متناقض میکند. با توجه به آن حجم از خشونت و خون، جو شخصیتی آرام و کمحرف دارد که تنها هدفش در زندگی نگهداری از مادر پیرش است.
لین رمزی که سابقاً در دانشگاه ادینبورو عکاسی خوانده است، علاقهٔ خاصی به پرداخت پرجزئیات و ارائهٔ تصاویری عکاسانه دارد. او ترجیح میدهد تا با نشان دادن هرچه بیشتر تصویر (مخصوصاً نماهای بسیار نزدیک) و کم کردن دیالوگ، حال و هوایی ویژه و مختص به خودش را به تماشاگر نشان دهد. شیوهٔ نشان ندادن کنشهای خشن و زدوخوردهای داستان برخلاف فیلمهای مرسوم، باعث شده است تا رمزی بتواند به فرمی تصویری دست پیدا کند که به همان اندازه خشونت و زشتیهای پنهان را به مخاطب منتقل میکند. فرمی که به خوبی حال و هوای یک نیویورک تا گردن در کثافت را به نمایش میگذارد.
اگرچه درونیترین مشکلات قهرمان فیلم در کنار به رخ کشیدن جامعهٔ سیاسی فاسد آمریکا، جنبههای روانشناختی فردی را علاوه بر نقد اجتماعی به نمایش میگذارد. خشونت در خانواده، خشونت در جنگ، خشونت در بین سیاستمدارن. موسیقی وهمانگیز جانی گرینوود هم به این حس و حال فیلم دامن زده است. کیفیت این شکل از فضاسازی را شاید بتوان به کشیدن چنگال بر سطحی صاف تشبیه کرد که همهجور حس زننده و تحمل نشدنیای را به مخاطب منتقل میکند. خوشبختانه مخاطب زودرنج میتواند از این قضیه که فیلم تنها ۹۰ دقیقه طول خواهد کشید خوشحال باشد.
تو هرگز اینجا نبودی از آن دسته فیلمهای اکشنی است که به دور از هرگونه تدوین سریع و ریتم بالا، در نمایش خونسردانهٔ آرامش از خشونت و خون، مخاطب را میخکوب میکند. فیلم به هیچ عنوان انتخاب مناسبی برای یک دورهمی خانوادگی یا تماشای فیلمی که بتواند حالتان را بهتر کند نیست. فیلم آشکارا از قواعد مرسوم امروزی سینمای اکشن فاصله میگیرد تا بتواند تأثیر مخرب و غمآلود جهانی را که شخصیتهای فیلم در آن زیست میکنند پس از تیتراژ در مخاطبش باقی بگذارد.
نظرات کاربران
نظرات کاربران