در پایان، نیکی پیروز میشود اما مسیر، هموار نیست. آنچه تا امروز بر ما رفته است، نتیجۀ طبیعی اعمال ماست. برای بر هم زدنش کافی از جا بلند شویم. آنگاه خواهیم دید که از کوتهی ماست که دیوار، بلند است. سکو که ترجمه ی نام انگلیسی فیلم The Platform است و در کشور سازندهاش با نام حفره شناخته میشود، با نگاهی خودآزارانه و دیوانهوار، جامعهای کوچک را به تصویر میکشد که برای یکی از اصلیترین نیازهای اولیهشان، یعنی غذا، مجبورند دست به اعمال وحشتناکی بزنند و گویا هیچکس به تغییر فکر نمیکند تا زمانی که منجی میآید.
فیلم اسپانیایی سکو به کارگردانی گالدر گازتلو اوروتیا در سال ۲۰۱۹ برای اولینبار در جشنواره تورنتو به نمایش درآمد و در زمانی کوتاه، فضای مجازی را پر کرد از واکنشهای مثبت و منفی نسبت به خود. امتیاز ۷۹ منتقدین سایت راتن تومیتوز میتواند ما را قانع کند که این فیلم ارزش دیدن را دارد حتی اگر به امتیاز ۷۳ متاکریتیک و ۷ آیامدیبی توجهی نداشته باشیم. این فیلم علمی تخیلی که گاهی ترسناک هم میشود جایزۀ بهترین فیلم از نگاه مردم در بخش جنون نیمه شبِ جشنواره بین المللی فیلم تورنتو به دست آورده است.
یک زندان عمودی که تعداد طبقاتش نامعلوم است، میزبان خلافکارانی است که آن را برای گذراندن مدت حبس خود انتخاب کردهاند. در این میان، هستند کسانی که داوطلبانه به این زندان میآیند تا یک دیپلم معتبر بگیرند و اهدافی مثل ترک سیگار را دنبال کنند. هر سلول دو زندانی در خود دارد و حفرهای وسط هر اتاق است که میتوان طبقات پایینتر یا بالاتر را از آن دید. هر روز، یکبار، سکویی مملو از بهترین غذاها، از طبقۀ اول شروع به پایین آمدن میکند و در هر طبقه، توقف کوتاهی دارد تا دو زندانی غذا بخورند. اگر زندانیها به اندازهٔ نیاز خود غذا بخورند، به همۀ طبقات غذا خواهد رسید، اما طبقات بالایی همیشه بیشتر از سهم خود میخورند و چیزی جز گرسنگی نصیب طبقات پایینتر نمیشود. طبقۀ زندانیها هر ماه به طور تصادفی تغییر میکند و این نظام طبقاتی، نوعی نظام اجتماعی نیز برای آنها به وجود میآورد و اینگونه هر کسی تنها به خود فکر میکند تا جایی که اگر در طبقات پایین باشد و غذایی به او نرسد، حاضر میشود هم سلولیاش را بخورد. یک زندانی اما با نگرشی دیگر به صورت داوطلبانه به زندان میآید و تصمیم میگیرد نظام طبقاتی موجود را بر هم بزند و این آغاز ماجرایی خونین است.
ایدۀ اولیۀ فیلمنامه، بر سکو استوار است و فضاسازی غلبۀ بیشتری بر شخصیتپردازی دارد که این یکی از مهمترین ایرادات وارد بر سکو است. حرکات بازیگران در محیط و قاب بندیها همگی تحت تأثیر محیط زندان است که جذاب جلوه میکند اما هر چه به پایان نزدیک میشویم، کارکرد خود را از دست میدهند. موسیقی مینیمال فیلم هم از این نکته مستثنی نیست و آزاردهنده است که شاید قصد کارگردان هم همین بوده باشد. اینکه همۀ عناصر فیلم، مخاطب را بیازارد. تدوینهای غیرتداومی در بعضی سکانسها، طراحی نور، صحنه و بازی شخصیتهای مکمل، همگی بعد از آشنایی با محیط زندان تهوعآور هستند.
در میان بازیهای سکو ، بازیگر اسپانیایی نقش تریماگسی بسیار درخشان است، اگرچه ایوان مسگیو به عنوان بازیگر اصلی، تا ستاره شدن راه زیادی در پیش دارد. اما فیلمساز ما آنقدر مسحور ایدۀ اولیۀ خود یعنی سکوی معلق و زندان طبقاتی بوده که شخصیتپردازی را به کلی از یاد برده است و از این لحاظ نمیتوان خیلی به بازیگران فیلم ایراد گرفت. البته نمادپردازیهای افراطی او نیز عامل دیگری است که با فیلمنامهای نحیف مواجه باشیم.
نظام طبقاتی سکو قاعدتا میباید استعارهای میبود از بشریت در تاریخ معاصر. همواره عدهای بیشتر از حق و نیاز خود مصرف میکنند و آنطرف عدهای دیگر، قربانی میشوند. اینکه همه در انتظار یک منجی هستند تا ولو برای یک روز نجاتشان دهد. اما کارگردان با نگاهی فاشیستی، به کلی انسانیت را به فراموشی سپرده و همۀ انسانهای فیلم را وحشی و خالی از عواطف انسانی نشان میدهد. او حتی میترسد که سازندگان زندان را ولو در حد یک دیالوگ معرفیکند اما احساسات ما را از کشته شدن یک سگ بر میانگیزاند. عدالت اجتماعی سکو تنها با خشونت به دست میآید و بعد از خشونتی بیحد، انتهای داستان نیز به شکل تصنعی باز میماند، پیش از آنکه قصه بسته شده باشد. سکو را باید دید اما خیانتی که به حیثیت انسان میکند، غیر قابل فراموشی است.
نظرات کاربران
نظرات کاربران