آواز عقرب‌ها تنها در سکوت بیابان شنیده می‌شود

مدیر سایت 1577 روز پیش
بازدید 180 بدون دیدگاه

معرفی فیلم «آواز عقرب‌ها» (آنوپ سینگ، ۲۰۱۷)

برای همهٔ ما بارها اتّفاق افتاده است که بعد از سال‌ها شاید داستان یک فیلم را به یاد نیاورده‌ایم اما با شنیدن نشانی‌هایی حتماً حس‌وحال و فضای آن فیلم و تأثیری که رویمان داشته را احتمالاً به یاد آورده‌ایم. آنوپ سینگ با ساخت تنها سه فیلم در هفده سال، ثابت کرده است که توانایی ساختن فیلم‌های این‌چنینی را دارد و با سبک خاص خودش و زبانی منحصر به فرد لحظات تاثیرگذاری می‌آفریند. آواز عقرب‌ها در سال ۲۰۱۵ در راجستان هند فیلمبرداری شد اما اوّلین اکران آن در ۹ اوت ۲۰۱۷ و جشنواره لوکارنو اتفاق افتاد، و به تازگی رسانه‌های آنلاین پخش فیلم به نمایش گذاشته شده و نظر منتقدان زیادی را به خود جلب کرده است. از آنجایی که آنوپ سینگ از هیاهوی تجاری بالیوود به دور است‌، اکران فیلمش نیز تحت پوشش رسانه‌های خبری مهم بالیوود قرار نگرفت و تا به حال موفق به کسب امتیاز ۶.۱ از IMDB شده است.

خط اصلی داستان فیلم آواز عقرب‌ها، با الهام از اعتقادی که در منطقه‌ایی از راجستان وجود دارد، خلق شده است. نوران (گلشیفته فراهانی) و مادرش (وحیده رحمان) قابلیت شفا دادن افرادی که توسط عقرب گزیده شده‌اند را دارند و با خواندن آواز عقرب‌ها آنها را شفا می‌دهند. آدم (عرفان خان) یکی از افراد روستاست که تجارت شتر می‌کند و مسحور و مبهوت آواز نوران می‌شود و تصمیم به ازدواج با او می‌گیرد. اما نوران زندگی با مادرش را بسیار دوست می‌دارد و مدام به آدم بی‌اعتنایی می‌کند. شبی فردی از روستاییان برای معالجه یک بیمار، نوران را فرا می‌خواند و به او تجاوز می‌کند. هم‌زمان با این اتفاق مادر نوران نیز ناپدید می‌شود و نوران که خود را تنها و بی‌پناه می‌یابد دست کمک به سمت آدم دراز می‌کند.

آواز عقرب‌ها به شیرینی و اصالت داستان‌های قدیمی و محلی در فهم تمام مخاطبانش می‌گنجد اما با نماهای تاریک در شب و گستردگی بیابان در نماهای لانگ‌شات روز، مدام گوشزد می‌کند که همه داستان این نیست. نمود این ویژگی را مخاطب در سوالاتی که حین فیلم به ذهنش خطور می‌کند، می‌یابد مانند اینکه آیا این روایتی مسند است یا داستانی محلی در گذشته دور راجستان یا حتی تخیلات ذهن زبیده مادر نوران؟

وجه شاعرانه‌ای که سرتاسر فیلم حس می‌شود انسجام خوبی به آن داده و عناصر فیلم از لوکیشن گرفته تا موسیقی، دمای رنگ نماها و حرکات نرم دوربین همه با هم حضور قدرتمند طبیعت و ارتباط عمیق آن با شخصیت ها را در نقاط عطف داستان به نمایش می‌گذارند. در مقابل ریتم کند فیلم، ما با تمهیداتی مثل نماها و زاویه‌هایی غیرمتعارف مواجهیم که وزن بصری را به روشی تازه در فیلم تقسیم کرده و تنوع چشم‌نوازی به فضای یکنواخت بیابان داده است. یکی از این تمهیدات، قاب در قاب‌هایی با نور متمرکز در نماهای شب است. تمامی بازیگران انتخاب شده در فیلم از بهترین های سینمای هنری هند هستند و به درستی در نقش خود حضور پیدا کرده‌اند؛ حتی گلشیفته نیز با وجود داشتن لهجه‌ایی متفاوت از آنها به رغم داشتن شخصیتی جادویی-واقعی باورپذیر است. لهجه بیگانه شخصیت نوران همراه با زمزمه‌ها و ورد‌هایش به زبان فارسی را می‌توان تنها نقطه مضمونی مشترک فیلم‌های آنوپ سینگ دانست. بخش زیادی از احساس فیلم را مفهوم غربت و مهاجرت تشکیل داده‌اند که برگرفته از تجربیات زندگی خود کارگردان است.

آواز عقرب‌ها را باید دید، شنید و به آرامی از درون با آن یکی شد؛ شاید حتی روزها بعد از دیدن آن، شاید حتّی در لحظه‌ایی در خواب تصاویر و آواهای جادویی آن ناخودآگاه‌مان را تسخیر کند. این فیلم مانند نوران که «آدم»ها را شفا می‌دهد، مخاطبش را التیام می‌بخشد.

print

نظرات کاربران

  • لطفا از تایپ کردن فینگلیش خودداری کنید. در غیر این صورت نظر شما بررسی نخواهد شد.
  • هدف شما ارسال تبلیغات یا بک لینک نباشد. در غیر این صورت دیدگاه حذف می شود.
  • دیدگاه شما فقط و فقط در رابطه با این موضوع باشد.
  • به دیگران توهین نکنید.

نظرات کاربران

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *