معرفی فصل اول سریال «فارگو» | شاید تو درست می‌گویی و این دیگرانند که اشتباه می‌کنند

مدیر سایت 1473 روز پیش
بازدید 127 بدون دیدگاه

سرمایی که تا عمق جان نفوذ می‌کند و مخاطب را همچون دیگر شخصیت‌های سریال خونسرد و بی‌رحم وامی‌گذارد. در ایالت مینه‌سوتا جایی برای دل‌رحمی و انسانیت وجود ندارد. چرا که این ایالت در دهۀ ۷۰ میلادی شاهد مجموعه‌ای از اتفاقات عجیب و باورنکردنی بوده است.

سریال فارگو اقتباسی است از فیلمی به همین نام که در سال ۱۹۹۶ توسط برادران کوئن ساخته شده و این بار نوآ هاولی است که فیلمنامۀ فارگو را برای سه فصل می‌نویسد و بار دیگر جان تازه‌ای به قتل‌های زنجیره‌ای مینه‌سوتا می‌بخشد. سریال جنایی و کمدی سیاه فارگو در سال‌های ۲۰۱۴ تا ۲۰۱۷ در سه فصل از شبکه‌ی Fx  پخش شد و زمانی نگذشت که مخاطبان زیادی را مجذوب خود کرد. به صورتی که مخاطبان آی‌ام‌دی‌بی امتیاز ۸.۹  و منتقدان سایت راتن تومیتوز امتیاز ۹۶ را از آن این سریال کردند. فارگو سریالی آنتولوژی است که هر فصل آن به شخصت‌ها و داستان متفاوتی می‌پردازد. در این معرفی فصل اول سریال فارگو مورد بررسی قرار می‌گیرد.

لستر نایگارد (با بازی مارتین فریمن) کارمند سادهٔ بیمه‌ و فردی سرخورده است که همواره مورد سرزنش همسر و اطرافیان خود قرار می‌گیرد. لورن مالوو (با بازی بیلی باب تورنتون) نیز آدمکشی اجاره‌ای است که برای انجام ماموریتی به مینه‌سوتا آمده. او با گوزنی تصادف می‌کند و به بیمارستان می‌آید و در آنجا با لستر آشنا می‌شود که او هم به تازگی مورد ضرب و شتم هم‌کلاسی دوران دبیرستان خود قرار گرفته و با اینکه مردی بالغ است هنوز از دست قلدری‌های اون در امان نیست. لستر ماجرای دعوای خود را برای مالوو تعریف می‌کند و مالوو به اون پیشنهاد قتل هم‌کلاسی‌اش را می‌دهد. لستر خود را در شرایط ویژه‌ای می‌یابد که نه توانایی رد این پیشنهاد را دارد و نه توانایی پذیرش آن را.

فیلمبرداری فارگو در ایالت مینه‌سوتا صورت می‌گیرد. جایی که سراسر آن را برف پوشانده و فضای بسیار مناسبی را برای این سریال به وجود آورده. جایی که انگار برف می‌بارد تا جرم و جنایات در آن مخفی باقی بماند و رد خون تا صبح نشده با برف پوشیده می‌شود. نماهای لانگ‌شات از فضای این شهر مخاطب را با داستان و شخصیت‌های آن همراه می‌کند. شخصیت‌هایی که یقۀ پیراهن هایشان را بالا کشیده و سر خود را چون کبکی درون برف فرو کرده‌اند. جنایت در این شهر به راحتی رخ می‌دهد و خونسردی شخصیت‌ها بار کمدی اثر را به دوش می‌کشد به گونه‌ای که مخاطب نیز دچار این قساوت قلب می‌شود. اما از هرچه بگذریم از موسیقی متن شاهکار این اثر نمی‌توان گذشت. موسیقی‌ای که برای چنین سرمایی خلق شده و به درستی بر پهنه‌ی این سفیدی بی‌کران که خون‌های زیادی را در خود مدفون کرده است، می‌نشیند.

۱۵ نامزدی در جشنوارۀ امی و جوایز بهترین مینی سریال، بهترین کارگردانی و بهترین تیم بازیگری به علاوۀ جوایز گلدن گلوب بهترین مینی سریال و بهترین بازیگر نقش اول مرد برای بیلی باب تورنتون، فارگو را به سریالی بی‌بدیل تبدیل کرده است. بازی متفاوت مارتین فریمن که با جثۀ کوچک او به خوبی در این نقش همراه شده است، از او شخصیتی سرخورده و در عین حال زرنگ را می‌سازد. به خصوص طراحی لباس خوب این شخصیت که کاپشنی قرمز و نسبتا بلند را برای او انتخاب کرده است که او را تبدیل به اسطورۀ شنل قرمزی کرده. زمان‌هایی که لستر در قالب شکار قرار می‌گیرد آن را پوشیده و هنگامی که او تبدیل به شکارچی می‌شود دیگر از کاپشن قرمز خبری نیست. اما این بازی بی‌نظیر فریمن هنگامی کامل می‌شود که تورنتون پا به عرصه ‌می‌گذارد. شخصیتی نسبتا کوتاه قامت با جثه‌ای معمولی که برخلاف کلیشۀ معمول برای قاتلان سریالی، او نه از هیبت جثۀ خود بلکه از نگاه و میمیک سرد برای خلق این بازی شاهکار استفاده می‌برد.

فارگو مخاطب را با بُعد تاریک وجود خود مواجه می‌کند. این سریال تصمیم ندارد که دل مخاطب را به رحم آورد بلکه می‌خواهد همذات‌پنداری‌ متفاوتی را درون او به وجود آورد. مخاطب با هیچ یک از شخصیت‌های این سریال همراه نمی‌شود اما ناگهان خود را در جایی می‌بیند که به این جنایات لبخند می‌زند و تشنۀ دیدن قتل و جنایت بعدی است. فارگو ثابت می‌کند که هر کسی می‌تواند درون خود یک جنایتکار باشد.

print

نظرات کاربران

  • لطفا از تایپ کردن فینگلیش خودداری کنید. در غیر این صورت نظر شما بررسی نخواهد شد.
  • هدف شما ارسال تبلیغات یا بک لینک نباشد. در غیر این صورت دیدگاه حذف می شود.
  • دیدگاه شما فقط و فقط در رابطه با این موضوع باشد.
  • به دیگران توهین نکنید.

نظرات کاربران

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *