معرفی مجموعه داستان «دوازده نت برای سکوت» | پرده هر کی رو بالا زدیم، رسوا بود

مدیر سایت 1478 روز پیش
بازدید 212 بدون دیدگاه

تهران با همه­ٔ گرفتاری­­‌هایش می­‌ارزید به شهری که هر لحظه باید منتظر باشی کنارت بمبی بترکد یا از آسمان راکت و خمپاره‌­ای بیاید.

دوازده نت برای سکوت مجموعه­‌ای شامل دوازده داستان به هم پیوسته است. این مجموعه راجع به افغانستانی‌های مهاجری است که در ساختمانی نیمه‌ساخته در تهران ساکن­‌اند؛ ازاین‌رو، می‌­توان دوازده نت برای سکوت را تلاشی در ادبیات مهاجرت نامید؛ و آن را اثری نو در این زمینه دانست؛ چراکه اگرچه پیش از این در داستان معاصر فارسی به انسان مهاجر و مفهوم مهاجرت پرداخته شده بود (مثلاً در داستان‌های رضا قاسمی) اما معمولا شخصیت­ این داستان‌ها ایرانیان مهاجر در غرب بودند و اغلب زندانیان هویت ایرانی‌شان؛ که خواسته و ناخواسته، مستقیم یا غیرمستقیم دست به خودویرانگری می­‌زدند. اما در دوازده نت برای سکوت مکان هجرت خود ایران است و شخص مهاجر، اهل افغانستان.

در دوازده نت برای سکوت نیز مفهوم هویت از مفاهیم اساسی و از عوامل به‌هم‌پیوستگی این دوازده داستان است. این انسان­‌ها اگر چه از افغانستان به ایران مهاجرت کرده­‌اند؛ امّا گویا در این برجِ نیم‌ساختهٔ حصارکشیده‌شده در قلب تهران نیز افغانستانی جدید یا استعاری به وجود آمده است. بنابراین در این مجموعه، مکان داستانی دارای معنا و مفهومی فراتر از آنچه در ظاهر می­‌نماید است. به عبارتی، می­‌توان گفت نگاه داستانی نویسنده از نگاه او به مکان و رابطهٔ آن با هویت برخاسته و چنین نگاهی است که این مجموعه داستان را خاص می­‌کند و داستانِ نویسنده را از وقایع‌نگاری صِرف دور می­‌دارد.

به این ترتیب، کلیت مجموعه را این‌طور می­‌شود خلاصه کرد: افغانستانی‌هایی مهاجر که در ساختمانی در ایران جمع شده‌­اند و با نیروهای خارجیِ مخالف یا موافق که به داخل ساختمان نفوذ می­‌کنند، درگیر می‌شوند و بخش اساسی این درگیری‌ها متأثّر از هویت آنها و وضعیت افغانستان در این سال‌ها است؛ همان عاملی که اغلب به داستان­‌ها لحنی تراژیک می­بخشد.

رو گرداندم سمت تلوزیون که کابل را نشان می­‌داد. ناصر، از در آمد تو. سیب‌زمینی‌­های شسته را ریخت توی آبکش و بعد، چاقو به دست آمد وسط اتاق و زل زد به تلوزیون. دود بود و آتشی که گله به گله از زیر خرابه­‌ها شعله می­‌کشید و خیابانی که تکه‌پاره­‌های لباس و دمپایی و لکه­‌های خون فرشش کرده بود. بوی دود و خون پیچیده بود توی سرم و دلم آشوب شد. یاد همٔ وحشت‌هایم افتادم و یاد آرامشی که اینجا داشتم …

کیوان صادقی در دوازده نت برای سکوت انسان‌هایی را نشان می‌­دهد که اگرچه از سرزمین خود کوچیده‌­اند، همچنان هویت­شان را از افغانستان می‌گیرند. آنچه در این دوازده داستان بر سر شخصیت­‌های ازوطن‌گریخته می‌­آید، مطابق با آن چیزی است که اگر در سرزمین خود می­‌ماندند، احتمالا بر سرشان می­‌آمد؛ انگار ربطی ندارد که در کجای جهان باشند.

کنار آخرین کاج، ایستادم و قسم خوردم برگردم هرات و هیچ­ وقت پایم را توی این شهر نفرین‌شده نگذارم. دروغ، بدتر از بمب آدم را می­‌کشد. بمب، یک بار می‌­کشد و خلاص. ولی دروغ، هر روز و هر ساعت.

در نهایت داستان از مهاجران افغانستانی فراتر می‌رود و هویتی جغرافی-طبقاتی از شخصیت‌ها را بازنمایی می‌کند که می­‌توان فرودستانِ خاورمیانه نامیدشان.

این نگاه فراگیر در کنار زبان شیوا و گیرای صادقی،  دوازده­نت برای سکوت را تبدیل به مجموعه­‌ای خواندنی کرده­ که می­‌توان با اطمینان، خواندنش را به علاقه‌مندان ادبیات داستانی ایران پیشنهاد کرد. دوازده نت برای سکوت جزو برگزیدگان جایزهٔ ادبی بوشهر است و در سال ۱۳۹۷ توسط نشر نیماژ به چاپ رسیده و در اغلب کتابفروشی‌ها و سایت­‌های معتبر در دسترس علاقه‌مندان است.

کارش که تمام می­‌شد، دو لیوان لبالب را هورت می­‌کشید و تمام صورتش گر می­‌گرفت. سرخِ سرخ … بعد می­‌آمد توی اتاق و تمام قصه­­‌های عالم را برای ما تعریف می­‌کرد. از خان‌های دهاتشان. از کولی­‌ها و ایلات. از آنها که رشید بوده‌­اند و جلوی خا­ن­‌ها در آمده‌­اند؛ از عتیقه، از گنج، از رمّال و موکّل و جادو. آخر سر هم می­‌رفت سراغ قصّهٔ خودش و نامزدی که قالش گذاشته بود. همیشه هم حرف را به اینجا می‌کشاند که: «خلاصه داش شیرو، پردهٔ هرکی رو که بالا زدیم، رسوا بود. من نمی­‌گم، سعدی می­‌گه.»

print

نظرات کاربران

  • لطفا از تایپ کردن فینگلیش خودداری کنید. در غیر این صورت نظر شما بررسی نخواهد شد.
  • هدف شما ارسال تبلیغات یا بک لینک نباشد. در غیر این صورت دیدگاه حذف می شود.
  • دیدگاه شما فقط و فقط در رابطه با این موضوع باشد.
  • به دیگران توهین نکنید.

نظرات کاربران

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *