اگر هنوز چیزی از فصل اول دارک در ذهنتان باقی مانده است باید بگویم، در این فصل میتوانید به پاسخ بسیاری از پرسشهایتان دست پیدا کنید. دارک سریالی آلمانی است که اولین فصل آن یکم دسامبر ۲۰۱۷ در نتفلیکس به نمایش درآمد و به یکی از محبوبترین سریالهای این شبکه تبدیل شد. ژانر این سریال علمی- تخیلی است و داستان آن سفر در زمان را در یک مجموعهٔ گسترده از آدمها و در شهری به نام ویندن بررسی میکند. سریال با روایت غیرخطی خودش در چهار بازهٔ زمانی متفاوت یکی از بدیعترین پرداختهای ممکن را با توجه به چنین موضوع پیچیدهای دارد. دارک به کارگردانی باران بو اودار و تهیه کنندگی مشترک یانتیه فریز و بارن بو اودار است که فصل دوم آن در یکم دسامبر ۲۰۱۹ پس از دو سال انتظار به روی نتفلیکس رفت.
دارک به طور کلی با بسیاری از مفاهیم خلقت بازی میکند و به نوعی در جهان داستانی خودش یک دنیای ابدی و ازلی را خلق میکند که، آغاز و پایان آن را دیگر نمیتوان تشخیص داد. این مفهوم که با نماد اورُبُرس تعریف میشود، ماری است که هم خودش را میخورد و هم به خودش زندگی میبخشد. در فصل دوم شاهد چگونگی شکلگیری بسیاری از روابط و نیمهٔ رازآلود و تاریک مردم شهر ویندن تا روز مرگ میکل کانوالد هستیم و از طرفی وضعیت و دگرگونی شخصیتهای سریال در حین جستوجو برای حل معما دیدنی است؛ به طوری که شخصیتها بیش از پیش به هویت شکننده و وضعیت بی ثبات خودشان پی میبرند. هرچه رفتهرفته گذشته بیشتر خودش را در جلوی چشم مردم ویندن نمایان میکند، بهت و وحشت بیشتری محیطشان را فرا میگیرد. وضعیت حال رو به آشفتگی و نابودی میرود، آینده از قبل نابود شده است و گذشته در این شهرآشوب نقش خودش را نمایان میکند.
از آنجایی که کارگردان دارک برخلاف بسیاری از سریالهای دیگر، وظیفهٔ کارگردانی تمامی قسمتها را به عهده داشته است، یکدستی در فرم کلی سریال را به راحتی میتوان تشخیص داد. استفاده از میزانسنهای کلاسیک برای گفتوگو میان افراد و کاربرد لنز تله برای زمانی که کارگردان میخواهد بر چیزی میان شخصیتها یا به آگاهی رسیدن درونی از آن استفاده کند، از جمله تکنیکهای پرکاربرد در این سریال است. به عنوان مثال حرکت رو به جلوی دوربین برای ایجاد حس ترس و بهخصوص هنگام کشف یک مفهوم، یکی از تکرارشوندهترین تکنیکهای کارگردانی در سریال دارک است. اسلوموشن شدن تصاویر را که تقریباً در آخرین دقایق هر قسمت تکرار میشود، میتوان یکی دیگر از تکنیکهای مشخص در هر قسمت دانست. سریالی که با روایت غیرخطی و فلاشبکها و فلاشفورواردهایش ذهن تماشاگر را مدام بازی میدهد، کمی پیش از پایان زمان نمایش را هم طولانی میکند تا مخاطب بتواند آن حجم از اطلاعاتی که دریافت کرده را هضم کند و در عین حال بقیه روایت را هم مشاهده کند. فصل دوم دارک گرههای بسیاری را که در فصل اول انداخته شد، باز میکند و میتوان آن را از این حیث حتی لذتبخشتر و جذابتر از فصل قبلی دانست. اگر دلتان میخواهد هنگام تماشای یک سریال مغزتان را زیر بیشترین فشار ممکن بگذارید و باز هم لذت ببرید، دارک میتواند بهترین انتخاب ممکن باشد.
نظرات کاربران
نظرات کاربران