وقتی میخواستم رمان صد سال تنهایی مارکز را شروع کنم، همان ابتدای رمان، زمانی که شجرنامهٔ شخصیتهای رمان را دیدم، کمی برایم تعجبآور بود اما برادرم، که خیلی سریع دوزاریاش افتاده بود، زد زیر خنده که این داستان آنقدر پیچیده است که بدون یک شجرنامه از پس حفظ کردن روابطش برنخواهی آمد. اگر سازندگان سریال دارک هم همان اول سریال چنین شجرنامهای را پیوست میکردند، غیرعادی نمیبود؛ کما اینکه به نوعی همان ابتدای قسمت اول از فصل اول این کار را میکنند. دارک محصول کشور آلمان است و به تازگی فصل سوم آن منتشر شده. این سریال با موضوع علمی-تخیلیاش در حیطهٔ زمان، یکی از بهترین سریالهای چندسال گذشتهٔ نتفلیکس بوده است. فصل اول با امتیاز ۹۵ از سایت راتن تومیتوز نشان از کیفیت بالای سریال دارد.
دارک همانند بسیاری از سریالهای روز دنیا، بدون معطلی و هدر دادن زمان، محوریترین مسئلهٔ داستانش را به ما نشان میدهد. زمان خطی نیست و گذشته، آینده و حال توهمی بیش نیستند. اینکه باور کنیم به غیر از زمانی که در آن زندگی میکنیم، یک گذشته یا آیندهای از خود ما در حال اتفاق افتادن است، تقریباً غیرممکن به نظر میآید، اما آدمهای شهر ویندن (شهری که داستان در آن رخ میدهد) دیر یا زود با چنین مسئلهای روبهرو خواهند شد. دارک قصهای بسیار پیچیده دارد که روابط درهمتنیدهٔ شخصیتهایش را نهتنها در زمان حال که از گذشته تا آینده دنبال میکند و بیوقفه گرههای جدیدی به آن میافزاید.
حالوهوای سریال را میتوانیم تا حدی نزدیک به کارهای کریستوفر نولان و به خصوص فیلم اینترستلار بدانیم اما این تنها یکی از جنبههای سریال است. کیفیت معمایی و رازآلود روایت، ذهن مخاطب را در این هزارتو بازی میدهد و کاری میکند تا او همچون کارآگاهی که در شهری ناشناخته مامور شده است، سرنخها را دنبال کند. اگرچه قتل و گم شدن یک پسرچه در شهر از همان ابتدا در سریال وجود دارد. یعنی جست و جو برای دستیابی به حقیقت.
موسیقی سریال درخشان است و بسیاری از ترکهایش را میتوان جدای از خود سریال هم گوش داد. استفاده از نماهای باز از شهر و سپس ورود به زندگی تک تک آدمها، به همراه صدای راویای که روی تصویر شنیده میشود، مخاطب را برای درگیر کردن در قصهٔ این آدمها آماده میکند. ما از همان ابتدا متوجه میشویم که قرار است ناظر یک داستان از زاویهٔ دانای کل باشیم و شخصیتها به جز آن بخش تاریک زندگی که خودشان هم خبری از آن ندارند، بیپرده به تصویر کشیده شوند.
از دیگر ویژگیهای دارک میتوان به ترکیب مثالزدنی بازیگرانش اشاره کرد که سازندگان مجبور بودند برای سه بازهٔ زمانی مختلف از شخصیتهایشان بازیگرانی همسان پیدا کنند. تیتراژ سریال به یاد ماندنی است و به خوبی نشان میدهد که فرم چگونه میتواند در خدمت ایدهٔ اصلی داستان قرار بگیرد. اگر از جلو عقب کردن قسمتها برای فهمیدن روابط پیچیده و حل معناهای داستان خسته نمیشوید، دارک یکی از جذابترین سریالهایی است که میتوانید به سراغش بروید.
اگر کسی به دنیای حرکت در زمان و مسائل سیاه چاله علاقه داره و همین طور فلسفه به شدت قابل توصیه است. یکی از بهترین سریالهایی هستش که در یکسال اخیر دیدم بدون شک
ممنون میشم نقد و معرفی سریالهایی از هم ژانر بنویسید.