تنها در ایران است که بعضی فیلمها به دلایلی که هیچ گاه معلوم نمیشود، به راحتی برای چند سال در صف اکران خاک میخورند. از فیلم خواب تلخ و خانه پدری بگیرید تا حکایت دریا آخرین ساخته بهمن فرمانآرا. حکایت دریا نزدیک به چهار سال در صف اکران مانده بود و در نهایت به شکل اینترنتی و به وسیله ویاودیها در دسترس عموم قرار گرفت. حکایت دریا به نسبت، فیلم پربازیگری است که تقریباً همه آنها چهرههای سرشناس سینما و تئاتر هستند. این فیلم تنها در جشنواره جهانی فجر به نمایش درآمده بود و فرمانآرا فیلم را به دوست و همکار قدیمیاش عباس کیارستمی تقدیم کرده است که در همان سال تولید فیلم درگذشت.
بهمن فرمانآرا که به بازی در فیلمهایش عادت دارد، این بار در نقش نویسندهای مشهور به نام طاهر ظاهر شده است که پس از چند سال به اصرار همسرش از تیمارستان بیرون میآید، تا به زندگی عادی خودش باز گردد. او که در آستانهی ابتلا به بیماری اسکیزیوفرنی است، از اینکه میبیند دنیای اطرافش تا چه اندازه تغییر کرده حیرت میکند. طاهر که هیچ پناهگاهی به غیر از غرق شدن در گذشته و خواندن و نوشتن ندارد، آرام آرام متوجه میشود که تا چه اندازه تنها شده است. دوستانش یکی یکی او را ترک کردهاند و دیگر کسی به غیر از او نمانده. حکایت دریا در ستایش گذشتهای است که تقریباً از دست رفته و تنها باید به آن روزها دل خوش ماند.
فیلم فرمانآرا پر از دیالوگهای ماندنی است که شاید معروفترینشان همین باشد که خودش بارها آن را تکرار میکند: «مرگ هیچ عزیز رو باور نمیکنم». یا در جایی دیگر از فیلم، طاهر که میخواهند برایش بزرگداشت بگیرند، میگوید: «در وضعیت موجود، بزرگداشت واسه یه هنرمند شرمآوره». اگر از بازی کودکانه خود فرمانآرا بگذریم، در مجموع باید گفت همه بازیگران به خوبی از پس نقشهایشان برآمدهاند. در واقع فیلم پر از بازیگرهای چهرهای است که بازیهای گیرایی به نمایش میگذارند و دستکم به این دلیل دیدن فیلم به هیچ عنوان شما را خسته نمیکند. بازی فاطمه معتمد آریا در نقش ژاله همسر طاهر و لیلا حاتمی در نقش پروانه، شاید نسبت به بقیه بیشتر به چشم بیاید.
فرمانآرا در حکایت دریا بازهم به سراغ میزانسنهایی ایستا و چشمنواز رفته است. جذابیتهای بصری شمال ایران توانسته تم سرد و آرام فیلم را به خوبی منتقل کند. دریا آرام است و میتوان صدای مرغهای دریایی را شنید، اما طاهر یک لحظه هم طعم آرامش را نمیچشد. فضایی که در تقابل با آن چیزی است که بر سر قهرمان داستان میآید و جهان او را بیش از پیش اندوهگین و غمین میکند. موسیقی فیلم یکی دیگر از عناصری است که در خدمت فرم کلی اثر بوده و موف»ق عمل کرده است.
وضعیت طاهر نویسنده به بسیاری از هنرمندان کنونی ایران شبیه است. فیلمسازانی مانند بهرام بیضایی که وطن برایش تنها دفترش و میز کارش بوده؛ یا ناصر تقوایی که سالهاست دیگر فیلمی نساخته. حکایت دریا داستان آدمهایی است که مانند موجی به ساحل میآیند و دیری نمیپاید که بازمیگردند و درد آنجاست که کسی هم خم به ابرو نمیآورد.
از دردهای حکایت دریا این است که داریوش اسدزاده (یکی از بازیگرهای فیلم) هم از دنیا رفت و فیلم هنوز به اکران در نیامده بود. بیراه نیست که فرمانآرا نگران بود خودش هم از دنیا برود و باز هم فیلمش به اکران در نیاید. حکایت دریا فیلمی است که حرفهایش را در فراسوی خودش باید جستوجو کرد. این فیلم را شاید بتوان در زمره بهترین آثار بعد از انقلاب فرمانآرا دانست.
نظرات کاربران
نظرات کاربران