از مسائل حل نشده و مبهم فرهنگی، یکی مسأله کتابهای عامهپسند است. دریغ از کتابهای محشری که به اسم عامهپسند نخوانده ماندند و عجب از عامهپسندهایی که در جلد شاهکار به چاپ هفتادم هم رسیدهاند. بیجا نیست اگر یک کتاب چند جلدی جامعهشناسی راجعبه برخورد عامه و خواص با کتابهای عامهپسند نوشته شود. البته منظور از عامهپسند، کتاب زرد نیست؛ ایندو، مقولههایی سوا از هم هستند. در یک سیستم فرهنگی درست نه عامهپسند جای کتاب خاصپسند را تنگ میکند و نه آثار زرد جای باقی کتابها را. این چند خط مقدمه را بهانه کردم تا برسم به معرفی کتاب هنر چاق بودن: جلد کتاب زرد است و در صفحه اول آن اشاره به عامهپسند بودن کتاب و همچنین به داستاننویس بودن نویسنده آن شده که رامبد خانلری باشد.
هنرچاق بودن را یک داستاننویس نوشته است و اگربخواهیم یک تکنیک واحد به همه داستاننویسها نسبت بدهیم، آن تکنیک، فن بیان است؛ به عبارتی همه چیز فن بیان است. در واقع هر نویسنده خوب و هر کتاب خواندنی، فن بیان درستش را پیدا کرده است؛ فن بیان است که یک کتاب چندصد صفحهای را سر پا نگه میدارد و این درسی بود که لویی فردیناند سلین به ادبیاتیها داد. آنچه هنرچاق بودن را خواندنی میکند، فن بیان خانلری است. او فن بیان را به کار گرفته است تا از یک تجربه بامزه و پیچیده انسانی که چاقی باشد، کتابی کاملا خوشخوان و خواندنی در بیاورد.
جا دارد متأسف باشیم که همه چاقی را تجربه نمیکنند! گفتیم چاقی تجربه بامزه و پیچیده انسانی است و واقعاً آنقدر که به نظر میآید چاقی چیز سادهای نیست. چاقی را باید با فاصله دید. ممکن است خودتان چاق باشید؛ برادرتان چاق باشد، با دوست صمیمیتان که چاق بوده قهر کرده باشید؛ معلّمی که از او نفرت داشتید چاق بوده باشد؛ یا عمه پولدار و پیرتان آخر عمری به باشگاه میرود که چاق نباشد.
– آه! دوست صمیمی من به خاطر چاقی مرد!
روابط و همه تصور شخصی ما از چاقها تحت تاثیر چاقی آنهاست. برای درک چاقی باید از آن فاصله بگیرید و تفاوتی ندارد که چاق هستید یا نه، بدون فاصله گرفتن از موضوع نمیتوانید آن را درک کنید؛ و راز رامبد خانلریِ چاق، در اصل همین فاصله است. او ابتدا هموزن امروزش، وزن کم کرده و سپس روایت جذّابی از چاقی و لاغری نوشته است.
و یک سوال: آیا کسانی که در زندگیشان چاق نبودهاند، تجربه انسانیشان ناقص است؟! یا چاقهایی که چاق میمیرند، هیچ وقت نمیفهمند لاغرها دنیا را چگونه به تماشا نشستهاند؟! با خواندن هنر چاق بودن درک عمیقتری از این پرسشها پیدا میکنید و از اینکه تاکنون آنها را سرسری گرفتهاید، دچار تعجّب خواهید شد. در قسمتی از اینکتاب میخوانیم:
بهعنوان کسی که هر دو سمت ماجرا را زندگی کرده است باید به شما بگویم که همین حالا آدمهای زیادی هستند که وقتی به من میرسند میگویند رامبد چاق را بیشتر دوست داشتند. میگویند چاقی به من بیشتر میآمد. بیشتر آنها این حرف را وقتی که چاق بودم هم به من گفته بودند و من همیشه ابرو در هم کشیده بودم که اینها چه میگویند؟ اینها دوست دارند دل من را خوش کنند. همین حالا کدام یک از اینها حاضر است باقی عمرش را با یک آدم چاق زندگی کند؟ اما حالا که لاغر شدهام از خودم میپرسم اینها که دیگر دلیلی برای گفتن این حرف ندارند. اینها با این حرفشان نهتنها دل من را خوش نمیکنند که حتی من را عذاب میدهند. آنوقت از خودم پرسیدهام که نکند واقعاً چاقی بیشتر به من میآمد. یک لحظه به عنوان یک آدم چاق با تمام وجود به این فکر کنید که اگر چاقی بیشتر از لاغری به شما بیاید چه؟ (منظورم این است که چاقی برای شما نه یک محدودیت، جذابیتی باشد که باعث شود شما جذابتر هم به نظر برسید).
هنر چاق بودن را برای معرفی انتخاب کردم چرا که میتوان بخشی از ناگفتنیهای زندگی انسان و البته به طور ویژه انسانهای چاق را در این کتاب خواند. در پایان آرزو میکنم نویسنده کتاب، رامبدخانلری پس از تجربه جهان لاغری، دوباره چاق شود و جلد دوم هنر چاق بودن را هم بنویسد!
هنر چاق بودن فروردین سال ۱۳۹۹ از سوی نشر آوند دانش روانه بازار شد. این کتاب را میتوان در اغلب کتابفروشیها و سامانههای آنلاین فروش کتاب پیدا کرد. کسانی که به داشتن نسخه الکترونیکی این کتاب علاقه دارند، میتوانند آن را از سایت و اپلیکیشن فیدیبو تهیه کنند.
نظرات کاربران
نظرات کاربران