«سه میمون»، پنجمین فیلم بلند نوری بیلگه جیلان، کارگردان جسور و خلاق ترک، ملودرامی ۱۰۹ دقیقهای با محوریت انسان و روابط انسانی است که با کلیشهزدایی و دوری از ابتذال رایج این ژانر توانست جایزهی بهترین کارگردانی را از جشنوارهی جهانی فیلم کن از آن خود کند. جیلان با پرداختی متفاوت به مسائل خانوادگی، دیدگاه جهانی را نسبت به سینمای ترکیه تغییر داده و این فیلم توانسته امتیاز ۷۷ در راتن تومیتوز و ۷.۲ را از کاربران آیامدیبی را دریافت کند.
سروت پس از تصادفی ناگهانی که برایش اتّفاق میافتد به دلیل موقعیت خاص سیاسیاش از ایّوب (رانندهاش) میخواهد مسئولیت تصادف را در ازای دریافت پولی هنگفت پس از گذراندن دوران محکومیت، به عهده بگیرد. با پذیرش این پیشنهاد از جانب ایّوب، بحرانهای جدیدی برای هاجر، همسر ایّوب و اسماعیل، پسرش به وجود میآید که آنها را مجبور به انتخاب میکند، انتخابهایی که لایههایی پنهان از زندگی آنها را نمایان میسازد. فیلمنامهی این اثر که توسط خود جیلان با همراهی همسرش ابرو جیلان و ارکان کاسال نوشته شده، مخاطب را بین قصه یا ضدقصه بودن آن معلّق میگذارد و با نوع اطلاعاتدهی مینیمالش فضایی جدید برای مخاطب ملودرام که با پیشینهی تثبیتشدهی ذهنیاش به تماشای اثر نشسته فراهم میکند. بر خلاف درامهای جدیدتر جیلان که کاملا دیالوگمحور هستند، سه میمون در سکوت اتّفاق میافتد. جیلان با گذر هوشمندانه از عناصر به اصطلاح سانتیمانتال نظیر کلوزآپهای احساسی، صحنههای کلیشهای و … مخاطب را به دوری از قضاوت و تماشای صرف زندگی انسانی دعوت میکند. جیلان با تکیه بر تکنیک و سبک فردیاش توانسته طرح یکخطی به ظاهر ساده و تکراری فیلم را جذاب بسازد؛ اما ممکن است برای مخاطبی که به درامهای پرحادثه و پرجنبش با ریتم تند علاقه دارد، سه میمون، خستهکننده به نظر برسد. با این وجود، درست با پایان یافتن فیلم است که تاثیر ویژهی آن بر مخاطب آشکار میشود. از ویژگیهای جذاب سه میمون، میتوان به گذر از زمانهای مرده و نمایش مهمترین و تاثیرگذارترین لحظات، پرداخت دقیق همهی شخصیتهای اصلی از ایّوب تا هاجر و اسماعیل و تکرار هوشمندانهی برخی از موقعیتها که فرم دایرهای در فیلم به وجود آورده، اشاره کرد.
بیشتر نماهای سه میمون در فضای داخلی خانهی ایّوب و هاجر میگذرد که یکسوم ابتدایی آن ما را با خانهای کوچک که پنجرهای زیبای روبهدریا دارد، مواجه میکند و این باور را برایمان به وجود میآورد که تمام این خانهی کوچک و آدمهایش را میشناسیم؛ اما با گذر زمان رفتهرفته مکانهای دیگری از خانه، مانند راهپله، تراس و در نمای پایانی فیلم فضای پشت ساختمان را میبینیم که نمایی فرسوده و ناخوشایند دارد، درست مثل شخصیتهایش که با پیشرفت فیلم وجهههای جدیدی از آنها دیده میشود و حتی با برادری مرده مواجه میشویم که روح او در کنار ایوب و اسماعیل زیست میکند و برای مخاطبان، خبر از دیرینگی این حال بد در بین اعضای این خانه میدهد. از زیباترین لحظات فیلم بازگشت هاجر به خانه پس از ملاقات با سروت است. زمانی که هاجر متوجه یک زیبایی فراموششده در خود میشود و به ساق پای خودش خیره نگاه میکند و نگاه نگران اسماعیل که خبر از آیندهای ناخوشایند میدهد. چشمهایی که سکوت را میشکنند تا روایت جدیدی از زندگی را نمایش دهند. از نقاط قوت فیلم، بازی خدیجه اصلان در نقش هاجر و احمد رفعت شونگار در نقش اسماعیل است، که دریکی از تاثیرگذارترین سکانسها که اسماعیل و هاجر مقابل هم قرار گرفتهاند، تمام اتفاق آن لحظه را بدون رد و بدل شدن دیالوگ، تنها در نگاه و چهرهی بازیگرها میبینیم.
نام فیلم اشاره به سه میمون سمبلیک فرهنگ ژاپنی دارد که هر کدام بیانگر موضوعی است؛ شر نگو ، شر نشنو و شر نبین. اسماعیل نماد میمونِ شر نبین است که خطای مادر را نادیده گرفته است. هاجر به میمون شر نشنو اشاره دارد، که به اعتراف اسماعیل واکنش نشان نمیدهد و آن را نشنیده میگیرد. و درآخر، ایّوب همان میمون شر نگو است که دهانش را برای گفتن حقیقت بسته نگه میدارد. در نهایت کارگردان با تأکید بر اینکه هر کس مسئول اعمال خودش است، بین ما و شخصیتها فاصلهای قرار میدهد تا به خوبی آنهارا نظاره کنیم و فارغ از قضاوت با آنها همراه شویم.
منتشر شده در سایت ایرنا در تاریخ ۱۹ خرداد ۱۳۹۹
نویسنده: شقایق هاشمزاده
نظرات کاربران
نظرات کاربران