وقتی روی یخهای نازک اسکی میکنیم هرچه سریعتر برویم ایمنتر هستیم / رالف والدو امرسون
«زندگی سیال» و «مدرنیته سیال» ارتباط نزدیکی با هم دارند. «زندگی سیال» آن نوع از زندگی است که در جامعه مدرن سیال جریان دارد و جامعه مدرن سیال جامعهای است که در آن شرایط سریعتر از اینکه عادت یا روال شوند تغییر میکنند. زندگی سیال، درست مانند جامعه مدرن سیال، نمی تواند شکل خود را حفظ کند یا برای مدت طولانی در مسیر باقی بماند.
در جامعه مدرن سیال، دستاوردهای فردی را نمیتوان به داراییهای پایدار تبدیل کرد، زیرا در کوتاهمدت، دارایی به بدهی و توانایی به ناتوانی تبدیل میشوند. شرایط کنش و استراتژیهایی که برای پاسخگویی به آنها طراحی شدهاند، بهسرعت پیر و قبل از اینکه بازیگران فرصتی برای یادگیری درست آنها داشته باشند، منسوخ می شوند. درواقع زندگی سیال یک زندگی متزلزل است که در شرایط عدم اطمینان دائمی طی میشود. نوعی زندگی که مجموعهای از شروعهای جدید و پایانهای سریعی است که بدون آن شروعهای جدید غیرقابل تصور است. در زندگی مدرن سیال،رهایی از چیزها بر حفظ آنها اولویت دارد. درواق مسئله این نیست که چگونه شروع یا بازی کنند، بلکه مهمترین چیز نحوه پایان به آن شروع و درکل، تاکید بر فراموشی، حذف، انداختن و جایگزینی است. در یک جامعه مدرن سیال هیچ چیزی نمیتواند و اجازه ندارد از قاعده یکبار مصرف بودن معاف باشد. یعنی زندگی در یک جامعه مدرن سیال نمی تواند ثابت بماند.
«تخریب خلاق» شیوهای است که زندگی سیال در آن ادامه مییابد. زندگی در جامعه مدرن سیال یک نسخه شوم از بازی صندلی است که بهصورت واقعی بازی میشود. مناسبات اصلی این بازی تلاش برای بقا به هر شکلی است، حتی با حذف و از دور خارج کردن دیگران. بیشترین شانس برنده شدن متعلق به افرادی است که بالای هرم قدرت جهانی میچرخند. افرادی که به تعبیر ژاک آتالی «نه مالک کارخانه، زمین و نه پست اداری هستند». ثروت آنها از یک دارایی قابل حمل ناشی می شود: دانشی که در مورد قوانین هزارتو دارند. احتمالا مدینه فاضله، یکی از شهرهای نامرئی ایتالو کالوینو است که ساکنان آن، روزی که احساس خستگی میکنند و دیگر هیچکس نمیتواند کار، بستگان، خانه و زندگی را تحمل کند، به شهر بعدی نقل مکان میکنند. جایی که هر کدام شغل جدید، همسری متفاوت، فضای متفاوت؛ سرگرمیها، دوستان و شایعات متفاوت را تجربه میکنند.
البته این خوی برای افراد پائین هرم در این زندگی انتخاب نشده است. افرادی که در سمت دریافتکننده هستند آزادی در حرکت، آزادی انتخاب، آزادی برای متوقف کردن آنچه که هست و آزادی تبدیل شدن به چیزی که هنوز نیست را ندارند. آنها نه میتوانند روی بردباری کسانی که ترجیح میدهند از آنها فاصله بگیرند حساب کنند و نه روی بردباری کسانی که دوست دارند به آنها نزدیکتر شوند. برای آنها خروجیهای راحت و ورودیهایی پذیرا وجود ندارد. بین شروع و رسیدن (بعید است که هرگز اتفاق بیفتد) یک بیابان، خلاء و پرتگاه است و فقط عده کمی شجاعت جهش را به میل خود بهدست میآورند.
Andrzej Szahaj، تحلیلگر ادراکی، در مورد شانسهای نامساعد در بازیهای هویتی معاصر، میگوید تصمیم به ترک این نوع جامعه در موارد بسیار غیرقابل تصور است. او یادآوری میکند که در گذشته دور، بهعنوانمثال در یونان باستان، تبعید از شهر تعلق بهعنوان مجازات نهایی و در حکم مجازات مرگ محسوب میشد، اما اکنون افراد بیتابعیت، پناهنده، تبعیدی و… اصلا به دید یک مجازات نهایی به این مسئله نگاه نمیکنند و حتی با آغوش باز آن را میپذیرند.
در هر بالاترین و پائینترین سلسلهمراتب هرم مردم درگیر مشکل هویت هستند. در بالا، مشکل این است که از بین الگوهای موجود، بهترین الگو را انتخاب کنید، قطعات کیت را که به طور جداگانه فروخته میشوند، جمعآوری کنید، و آنها را به آرامی به هم بچسبانید (مبادا قطعات ناخوشایند، کهنه و قدیمی که برای این کار طراحی شدهاند در زیر درزها پنهان شوند). در پایین، مشکل این است که محکم به هویت انحصاری موجود بچسبیم و تکهها و قطعات آن را در کنار هم نگه داریم، درحالیکه با نیروهای فرسایشی و فشارهای مخرب مبارزه میکنیم، دیوارهای دائماً در حال فرو ریختن را تعمیر میکنیم و خندقها را عمیقتر حفر میکنیم.
در این هرم طبقات بهسرعت متورم میشوند و آنچه که آزاردهنده است از بالا فرو میریزد و لایههای ضخیمتری از هرم اجتماعی را اشباع میکند.
لومپن پرولتاریای معنوی
کسانی که تحت تأثیر ویروس «لومپن پرولتاریای معنوی» قرار گرفتهاند در زمان حال و در زمان حال زندگی میکنند. آنها زندگی میکنند تا زنده بمانند و رضایت کسب کنند. از آنجایی که دنیا خانه و اموال آنها نیست هیچ اشکالی در بهرهبرداری از آن به میل خود نمیبینند. استثمار چیزی بدتر از ربودن چیزهای دزدیده شده نیست. دنیایی که در آن «لومپن پرولتاریاهای معنوی» ساکن شدهاند پر از دغدغه بقا و رضایت است، درواقع هدف از بقا لذت بیشتر است. با این دید که در لحظه، اینجا و اکنون مصرف کنید و لذت ببرید، جایی برای نگرانی در مورد چیز دیگری باقی نمیماند. از دید آنها سرعت مهم است، نه مدت. با سرعت مناسب میتوان تمام ابدیت را در حال مستمر زندگی زمینی مصرف کرد. معضل زندگی فانی در یک جهان فناناپذیر سرانجام حل شده است. درواقع میتوان هرچیزی را که ابدیت میتواند ارائه دهد، در بازه زمانی یک زندگی فانی به پایان برساند.
در دنیای گذشته که در آن زمان بسیار کندتر بود و در برابر شتاب مقاومت میکرد، مردم سعی میکردند شکاف دردناک بین فقر در زندگی کوتاه و فانی و ثروت بیپایان جهان ابدی را با امید به تناسخ یا رستاخیز پر کنند. در دنیای ما که محدودیتی برای شتاب شناخته یا پذیرفته نیست، چنین امیدهایی ممکن است نادیده گرفته شوند و افراد اگر بهاندازهکافی سریع حرکت کنند میتوانند به زندگیهای بیشتر در زمانهای زندگی فانی ادامه دهند. شاید به همان اندازه که ابدیت می تواند تامین کند. بههرحال، «هویت» (درست مانند تناسخ و رستاخیز دوران قدیم) درباره امکان «تولد دوباره» است، یعنی توقف آنچه که هست و تبدیل شدن به کسی که هنوز نیست.
این جایگزینی نگرانی در مورد ابدیت با شلوغی بازیافت هویت شبیه DIY است که وعده میدهد کار را سریع و موثر میکند، بیآنکه نیاز به مهارتی خاص و زحمت بیشازحد باشد.در این نوه زندگی دیگر آن هزینههای گزاف درمانهای گذشته مورد نیاز نیست. رژیمهای غذایی جدید و بهبود یافته، ابزارهای تناسب اندام، انواع کالاهای مصرفی قابل جایگزینی و… این وعده را میدهد که هر اتفاقی بیفتد، نیازی به ناامیدی نیست.
زندگی به مثابه مصرف
درواقع باید بگوئیم زندگی سیال همان زندگی مصرفزده است. در این زندگی جهان و تمام اجزای جاندار و بیجانش مصرفی هستند. یعنی اشیایی که در مسیر استفاده، سودمندی، درخشش، جاذبه، قدرت فریبنده و ارزش خود را از دست میدهند و قضاوت و ارزیابی تمام تکههای جاندار و بیجان جهان را بر اساس الگوی اشیای مصرفی شکل میدهد. اشیای مصرفی عمر مفید محدودی دارند. این اشیای مصرفی نامناسب باید از محل زندگی مصرفشونده حذف شوند تا جا برای سایر اشیای مصرفی باز شود.
ضایعات اصلیترین و مسلماً پربارترین محصول جامعه سیالِ مدرن است. تولید زباله یکی از مهمترین نمودهای این جامعه مصرفزده است. این امر باعث میشود که دفع زباله یکی از مهمترین چالشهای اصلی زندگی سیال باشد. در دنیایی مملو از مصرفکننده و اقلام مصرفی، زندگی با ناراحتی بین لذت مصرف و وحشت زبالههای بهجا مانده و معلق است. اگرچه زندگی به سوی مرگ است، اما در یک جامعه مدرن سیال، زندگی به سمت زبالهدان ممکن است مهمترین نگرانی و چالش پیشرو برای زندگان باشد. در این جامعه، هیچکس نمیتواند از تبدیل شدن به موضوع مصرف بگریزد.
بهطور کلی میتوان گفت زندگی سیال یعنی خودسنجی دائمی، خودانتقادی و خودسرزنشی، که از نارضایتی خود از خودش تغذیه میکند. در این زندگی در درجه اول به هر چیزی در جهان که جزئی از خود نیست یک ارزش ابزاری بخشیده میشود. بخشهایی از جهان که برای خدمت مناسب نیستند یا دیگر قادر به خدمت نیستند، یا خارج از قلمرو مربوطه رها میشوند و تحت مراقبت قرار نمیگیرند، یا به طور فعال دور انداخته میشوند و از بین میروند. به همین دلیل است که ظهور جامعه مدرن سیال ، نابودی آرمانشهرهای متمرکز بر جامعه و به طور کلیتر ایده «جامعه خوب» را به همراه داشت.
منبع: برگرفته از کتاب THE CONTEMPORARY BAUMAN نوشته آنتونی الیوت
نظرات کاربران
نظرات کاربران