شبکه نمایش خانگی با دهها برنامه جدید میهمان خانههای ماست. برنامههایی که هم به دلیل هزینه بیشتری که شرکتهای نمایش خانگی میکنند و هم به دلیل دست بازترشان در پرداختن به موضوعات با استقبال خوبی هم روبرو شده اند . اما در میان همه اینها، چند تجربه شکست خورده نیز این روزها روی آنتن نمایش خانگی خودنمایی میکنند که به اندازه اسمها و ادعاهای اولیه نتوانستند توجه مخاطبان را جلب کنند.
مسابقه هفت خان | بیروح و کسل کننده
مسابقه هفت خان، یک مسابقه بر مبنای اطلاعات عمومی و سوالهایی در مورد آن است. اولین قسمت این مسابقه در فروردین ۱۴۰۰ پخش شد. مجری این برنامه محمدرضا گلزار و کارگردان آن سعید رضایت است. ابتدای مسابقه مجری ۵۰ شمش طلا، معادل ۱۰۰ میلیون تومان را به شرکتکنندگان میدهد. آنها باید با جواب دادن درست به سوالهای مربوط به اطلاعات عمومی، خان ها را طی کنند تا به خان هفتم برسند. آنها در ازای هر جواب غلط یکی از خانها را از دست میدهند. اگر یکی از شرکتکنندگان به خان پنجم برسد میتواند شمشهای موجود را حفظ کند و از برنامه خارج شود.
این مسابقۀ کسل کننده و بی روح همین قدر ابتدایی و بدون ذرهای خلاقیت ساخته شدهاست. قبلتر هم محمدرضا گلزار مجری مسابقهای تلویزیونی به نام برنده باش بود که از صدا و سیما پخش میشد.برنده باش نیز یک مسابقۀ تلویزیونی بود که ساختاری بسیار شبیه مسابقۀ هفتخان داشت. قرار بود هفتخان در ۱۰۰ قسمت تولید شود اما بعد از اجرای فقط چند قسمت از آن مخاطبی برای این مسابقه باقی نمانده بود. طبق آماری که پلتفرم نماوا از پر مخاطبترین محصولات خود ارائه کرده است مسابقۀ هفتخان در رتبۀ آخر جدول قرار دارد. محمدرضا گلزار هم گرچه از اجرا در صدا و سیما به شبکهی خانگی کوچ کرده، همچنان روش و سبک سابق خود را دارد.
خصوصیات و شرایط پلتفرمهای مجازی از محدودیت و ممنوعیتهای کمتری برخوردارند اما با این وجود مسابقۀ هفتخان شیوۀ جدیدی نسبت به صدا و سیما ارائه نمیدهد. مخاطب این پلتفرمهای مجازی توقع تغییر و سبک جدید برنامهها را دارند. هزینۀ اشتراک در این پلتفرمها نیز بابت راضی ساختن مخاطب و اجرای توقع آنها است. در برنامۀ هفتخان هزینۀ زیادی جهت رونق و زرق و برق برنامه شدهاست. با این وجود مسابقۀ هفتخوان به غیر از اندکی تفاوت در پوشش خانمها، تفاوت چندانی با برنامههای صدا و سیما ندارد. با این تفاوت که تماشای صدا و سیما رایگان است اما برای دیدن این مسابقه کسل کننده باید اشتراک تهیه شود. پس مخاطبان ترجیح میدهند آن زمان را به دیدن سریالها یا برنامههای جذاب دیگر فیلیمو بپردازند.
تنها عاملی که شاید مخاطب این برنامه را ببیند حضور محمدرضا گلزار است. مجریگری گلزار نیز کاملا مانند مسابقۀ برنده باش است. او قبلا هم به همین شیوه مسابقۀ برنده باش را اجرا میکرد. گاهی حتی سوالهای او در هر دو برنامه مشترک است. این اتفاق جدید و هیجانانگیزی نیست. در حالی که در پلتفرمهای نماوا و فیلیمو تاکشوها و سریالهای پر از قصه و تعلیق در رقابت با هم در طول هفته پخش میشوند. سریالهایی که فارغ از قصههای جاری و تعلیقهای جذابشان ممنوعیتهای کمتری نسبت به صدا و سیما دارند و به زندگی امروز مردم نزدیکتر هستند.
در قسمت نهم مسابقۀ هفتخان سازندگان آن به فکر تغییراتی افتادند. آنها دو خواننده را به برنامه دعوت کردند و از آنها خواستند به صورت زنده اجرا کنند. اما خانه از پایبست ویران بود. در قسمتهای بعد آنها تصمیم گرفتن به جای مردم عادی از سلبریتیها در مسابقه استفاده کنند. این مساله نیز در افکار عمومی چندان خوشایند نیست. گمان مخاطبان بر این است که از قبل سوالها به سلبریتیها داده میشود. این بی اعتمادیها چندان بیجا و دور از ذهن نیست. گرچه بارها اعلام شده است که همه چیز واقعیاست اما مخاطبان همچنان بی اعتمادند.
مردم معمولی | بی سر و ته!
سریال مردم معمولی به کارگردانی رامبد جوان، سریالی بی سر و ته است. این سریال در پلتفرم فیلیمو پخش میشد. فیلمنامه ضعیف و بازیهای ضعیفتر آن باعث شد که بعد از این همه هزینه، پخش سریال قطع و با داستانی جدید دوباره شروع شود. دستمزد بالای بازیگران چهره، زرق و برق صحنه و لباس، همچنین استفاده از بهرام دهقان به عنوان تدوینگری که سیمرغ دارد، بخشی از این هزینههاست. فیلم توسط دو فیلمنامه نویس جوان نوشته شده است. آنها فیلم را به روش سیتکام نوشته اند. سیتکام به فیلمهایی گفته میشود که با شخصیتهای ثابت در لوکیشنهای محدود مانند خانه یا محل کار ساخته میشوند. سیتکام به روش کمدی موقعیت زندگی روزمره شخصیتها را نشان میدهد. سریال مردم معمولی نه تنها سیتکام موفقی نیست بلکه طنز فاخر گفتاری نیز ندارد. فیلمنامۀ بی سروته و بدون قصۀ آن مخاطب را پس میزند. علاوه بر آن دیالوگهای به شدت عامیانه و دم دستی آن، حوصله مخاطب را سر میبرد. مخاطب با دیدن این سریال و ساده انگاشتن مخاطب در آن، احساس توهین میکند.
رامبد جوان که پیشتر کارگردان فیلمهایی چون نگار و قانون مورفی بود، بدترین کارگردانی خود را در میزانسن و دکوپاژ این فیلم ارائه داده است. جدای از آن در این سریال بازیگری لوس و اگزجره رامبد جوان به ذوق میزند. بازیگران دیگر نیز به طرز عجیبی لوس و مصنوعی بازی میکنند. بازیگرانی چون آتیلا پسیانی، شبنم مقدم، لیلی رشیدی، کمند امیر سلیمانی و غیره که قبلا با بازیهای درخشان آنها در نقشهای دیگر آشنا بودیم. آنها با بدترین نوع بازیشان مخاطب را مایوس میکنند. همه چیز در این سریال به بدترین و ابتداییترین شکل پیش میرود. بعد از پخش چند قسمت از این سریال بی محتوا، مخاطبان در شبکههای مجازی نسبت به ساخت این سریال بیکیفیت و پرداخت بودجه به همچین فاجعهای اعتراض کردند. همین امر باعث شد فیلمو شش قسمت این سریال را از پلتفرم خود حذف کند. فیلیمو در اقدامی حیرت انگیز به رامبد جوان بعد از این فاجعه، مهلت داد تا دوباره با کیفیت بالاتر سریال را از سر بگیرد. این اقدام فیلیمو در نوع خود نادر است و فقط برای فردی چون رامبد جوان اتفاق میافتد. اما به هر حال در بین این آشفته بازار، این نوید بخش است که مردم دیگر هر محتوایی را نمیپذیرند. مخاطبان با افزایش سطح آگاهی و سلیقۀ خود، سطح هنر و جامعه را نیز بالا میبرند.
دراکولا | مهمل مطلق
سریال دراکولا ، ساخته مهران مدیری است. این سریال در ادامۀ سریال هیولا است و بعضی کاراکترها از همانجا آمدهاند. دراکولا همانند سایر فیلمهای مهران مدیری از عناصر بصری چشمپرکنی برخوردار است. ظاهرا این ویژگی تنها هدیۀ این فیلم به مخاطبش میباشد. این ویژگی را نیز مدیون هزینههای گزاف در تولید فیلم است. فیلمنامه این سریال قصۀ خاصی ندارد. شخصیت پردازیها در سریال دراکولا به صورت کاریکاتوری انجام شده است . مخصوصا خانمها که مانند فیلمهای سابق مهران مدیری، شخصیتهایی خنگ، کاریکاتوری و بیعرضه دارند. فیلمنامه و دیالوگها به گونهای پیش میروند که اگر قسمتهایی جا بماند چیزی را از دست نمیدهید. اطلاعات در دیالوگها کاملا مستقیم و به شدت تکراری است. فیلم ریتم بسیار کندی دارد. صحنههای تکراری از عمارت و پلانهای بیش از حد اضافی حوصلۀ مخاطب را سر میبرد. مهران مدیری در همۀ قسمتها به اصطلاح فیلمنامه نویسها آب اضافه کرده است تا فیلم را پر کند. این شیوهی نگارش و اجرا سریال را به یک مهمل مطلق تبدیل کرده است. ناتوان بودن قصه در آخرین قسمت باعث گم شدن سرنوشت شخصیتها میشود. علاوه بر همۀ اینها، بازی بسیار بد ژوله و شخصیت پردازی ضعیفش فیلم را تبدیل به فاجعه کرده است.
نظرات کاربران
نظرات کاربران